block | title | beyt |
1001 | مثنوی معنوی، متن | 1-34 |
1002 | حکایت عاشق شدن پادشاهئ بر کنیزکئ و بادشاه کنئزک را | 35-54 |
1003 | ظاهر شدن عجز حکیمان از معالجهٔ کنیزک بر پادشاه و روی آوردن پادشاه بدر گاه الٓه و خواب ددن شاه و ليّ را | 55-92 |
1004 | ملاقات پادشاه با آن ولی که در خوابش نمودند | 93-143 |
1005 | خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک | 144-181 |
1006 | دریافتن آن ولی رنج را و عرض کردن رنج او را پیش پادشاه | 182-184 |
1007 | فرستادن رسولان بسمرقند به آوردن زرگر | 185-246 |
1008 | حکایت بقّال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان | 247-323 |
1009 | داستان پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت از بهر تعصّب | 324-337 |
1010 | آموزش و وزیر مکر پادشاه را | 338-347 |
1011 | تلبیس وزیر با نصاری | 348-362 |
1012 | قبول کردن نصاری مکر وزیر را | 363-370 |
1013 | متابعت نصاری وزیر را | 371-406 |
1014 | قصیر دیدن خلیفه لیلی را | 407-436 |
1015 | بیان حسد وزیر | 437-445 |
1016 | فهم کردن حاذقان نصاری مکر وزیر را | 446-454 |
1017 | پیغام شاه پنهان مر وزیر را | 455-457 |
1018 | بیان دوازده سبط از نصاری | 458-462 |
1019 | تخلیط وزیر در احکام انجیل | 463-499 |
1020 | در بیان آنک این اختلافات در صورت روش است نی در حقیقت راه | 500-520 |
1021 | بیان خسارت وزیر درین مکر | 521-548 |
1022 | مگر دیگر انگیختن وزیر در اضلال قوم | 549-564 |
1023 | دفع گفتن وزیر مریدان را | 565-577 |
1024 | مکرر کردن مریدان که خلوت را بشکن | 578-590 |
1025 | جواب گفتن وزیر کی خلوت را نمیشکنم | 591-594 |
1026 | اعتراض مریدان در خلوت وزیر | 595-642 |
1027 | نومید کردن وزیر مریدان را از رفض خلوت | 643-649 |
1028 | ولی عهد ساختن وزیر هر یک امیر را جدا جدا | 650-661 |
1029 | کشتن وزیر خویشتن را در خلوت | 662-667 |
1030 | طلب کردن امّت عیسی علیهالسّلام از امرا که ولی عهد از شما کدامست | 668-695 |
1031 | منازعت امرا در ولی عهدی | 696-726 |
1032 | تعظیم نعت مصطفی علیه السلام که مذکور بود در انجیل | 727-739 |
1033 | حکایت پادشاه جهود دیگر که در هلاک دین عیسی سعی نمود | 740-768 |
1034 | آتش کردن پادشاه جهود و بت نهادن پهلوی آتش که هر که این بت را سجود کند از آتش برست | 769-782 |
1035 | بسخن آمدن طفل در میان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بآتش | 783-811 |
1036 | کژ ماندن دهان آن مردکی نام محمّد را علیه السّلام بتسخر خواند | 812-822 |
1037 | عتاب کردن آتش را آن پادشاه جهود | 823-868 |
1038 | طنز و انکار کردن پادشاه و قبول ناکردن نصیحت خاصان خویش | 869-899 |
1039 | بیان توکّل و ترک جهد گفتن نخچیران بشیر | 900-903 |
1040 | جواب گفتن شیر نخچیران را و فایدهٔ جهد گفتن | 904-907 |
1041 | ترجیح نهادن نخچیران توکّل را بر جهد و اکتساب | 908-911 |
1042 | ترجیح نهادن شیر جهد و اکتساب را بر توکّل و تسلیم | 912-914 |
1043 | ترجیح نهادن نخچیران توکّل را بر اجتهاد | 915-928 |
1044 | ترجیح نهادن شیر جهد را بر توکّل | 929-947 |
1045 | باز ترجیح نهادن نخچیران توکّل را بر جهد | 948-955 |
1046 | نگریستن عزراییل بر مردی و گریختن آن مرد در سرای سلیمان و تقدیر ترجیح توکُّل بر جهد و قلّت فایدهٔ جهد | 956-970 |
1047 | باز ترجیح نهادن شیر جهد را بر توکُّل و فواید جهد را بیان کردن | 971-991 |
1048 | مقرّر شدن ترجیح جهد بر توکّل | 992-997 |
1049 | انکار کردن نخچیران بر خرگوش در تأخیر رفتن برِ شیر | 998-999 |
1050 | جواب گفت خرگوش ایشان را | 1000-1004 |
1051 | اعتراض نخچیران بر سخن خرگوش | 1005-1007 |
1052 | جواب خرگوش نخچیران را | 1008-1026 |
1053 | ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن | 1027-1040 |
1054 | باز طلبیدن نخچیران از خرگوش سرّ اندیشهٔ او را | 1041-1044 |
1055 | منع کردن خرگوش راز را از ایشان | 1045-1054 |
1056 | قصهٔ مکر خرگوش | 1055-1081 |
1057 | زیافت تأویل رکیک مگس | 1082-1090 |
1058 | تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش | 1091-1106 |
1059 | هم در بیان مکر خرگوش | 1107-1149 |
1060 | رسیدن خرگوش به شیر | 1150-1156 |
1061 | عذر گفتن خرگوش | 1157-1180 |
1062 | جواب گفتن شیر خرگوش را و روان شدن با او | 1181-1201 |
1063 | قصه هدهد و سلیمان در بیان آنک چون قضا آید چشمهای روشن بسته شود | 1202-1220 |
1064 | طعنهٔ زاغ در دعوی هدهد | 1221-1226 |
1065 | جواب گفتن هدهد طعنهٔ زاغ را | 1227-1233 |
1066 | قصهٔ آدم علیهالسّلام و بستن قضا نظر او را از مراعات صریح نهی و ترک تأویل | 1234-1262 |
1067 | پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید | 1263-1296 |
1068 | پرسیدن شیر از سبب پای واپس کشیدن خرگوش | 1297-1303 |
1069 | نظر کردن شیر در چاه و دیدن عکس خود را و آن خرگوش را | 1304-1338 |
1070 | مژده بردن خرگوش سوی نخچیران که شیر در چاه افتاد | 1339-1356 |
1071 | جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را | 1357-1368 |
1072 | پند دادن خرگوش نخچیران را کی بدین شاد مشوید | 1369-1372 |
1073 | تفسیر رَجَعنا مِن جِماد دِ ٱلأَمغَرِ إِلَی جِمادِ ٱلأَکبَرِ | 1373-1389 |
1074 | آمدن رسول روم تا امیر المؤمنین عمر رضی الله عنو و دیدن او کرامات عمر رضی الله عنو | 1390-1414 |
1075 | یافتن رسول روم امیر المؤمین عمر را رضی الله عنه خفته در زیر درخت | 1415-1445 |
1076 | سوال کردن رسول روم از امیر المؤمنین رضی الله عنه | 1446-1479 |
1077 | اضافت کردن آدم آن زلّت را بخویشتن که رَبَّنا ظَلَمْنا و اضافت کردن ابلیس گناه خود را بخدا که بِمَا أَغْوَیْتَنِي | 1480-1508 |
1078 | تفسیر و هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَمَا کُنْتُمْ | 1509-1514 |
1079 | سوال کردن رسول روم از امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه از سب ابننلای ارواح با این آب و گل جسم | 1515-1528 |
1080 | در معنی آنک مَن أَرادَ أَن یَجلِسَ مَعَ اللهِ فَلیَجلِس مَعَ أَهلِ التَّصوُّف | 1529-1546 |
1081 | قصّهٔ بازرگان که طوطی محبوس او او را پیغام داد بطوطیان هندوستان هنگام رفتن بتجارت | 1547-1574 |
1082 | صفت اجنهٔ طُیُور عُقُول الٰهی | 1575-1586 |
1083 | دیدن خواجه طوطیان هندوستان را در دشت و پیغام رسانیدن از آن طوطی | 1587-1602 |
1084 | تفسیر قول فریدالدّین العطّار قدّس الله سرّه
تو صاحب نفسی ای غافل میانِ خاک خون میخور که صاحب دل اگر زهری خورد آن انگبین باشد | 1603-1614 |
1085 | تعظیم ساحران مر موسی را علیه السّلام که چه فرمایی اوّل تواندازی عصا بکین | 1615-1648 |
1086 | باز گفتن بازرگان با طوطی آنچ دید از طوطیان هندوستان | 1649-1690 |
1087 | شیرین آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی | 1691-1762 |
1088 | فسیر قول حکیم به هرچ از راه وامانی چه کفر آن حرف و چه ایمان بهرچ از دوست دور افتی چه زشت آن نقش و چه زیبا و در معنیٔ قوله علیه السّلام إِنَّ سَعْدًاً لَغَیوُرٌ و اَنَا أَغیَرُ مِن سَعْدٍ و اللهُ أَغیَرُ مِنّی و مِن غَیْرَتِهِ حَرَّمَ ٱلْفَوَاحِشَ ما ظَهَرَ مِنها و ما بَطَنَ | 1763-1813 |
1089 | رجوع بحکایت خواجهٔ تاجر | 1814-1824 |
1090 | برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطیِ مُرده | 1825-1844 |
1091 | وداع کردن طوطی خواجه را و پريدن | 1845-1848 |
1092 | مضرّت تعظيم خلق و انگشت نمای شدن | 1849-1877 |
1093 | تفسير ما شآءَ اَللهُ کَانَ | 1878-1912 |
1094 | داستان پير چنگی که در عهد عمر رضی الله عنه از بهر خدا روز بی نوایی چنگ زد ميان گورستان | 1913-1950 |
1095 | در بيان اين حديث که إِنَّ لِرَبِّکُم في أَيّامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ أَلا فَتَعرَّ ضُوا لها | 1951-2011 |
1096 | قصهٔ سؤال کردن عایشه رضی الله عنها از مصطفی علیه السّلام که امروز باران بارید چون تو سوی گورستان رفتی جامههای تو چون تر نیست | 2012-2034 |
1097 | تفسیر بیت حکیم رضی الله عنه
آسمانهاست در ولایتِ جان/کارفرمای آسمانِ جهان
در رهِ روح پست و بالاهاست/کوههای بلند و دریاهاست | 2035-2045 |
1098 | در معنی این حدیث کی اغْتَنِمُوا بَرْدَ اَلرَّبیعِ الی آخره | 2046-2059 |
1099 | پرسیدن صدّیقه رضی الله عنها از مصطفی صلعم که سرّ باران امروزینه چه بود | 2060-2071 |
1100 | بقیهٔ قصّهٔ پیر چنگی و بیان مَخلَصِ آن | 2072-2103 |
1101 | در خواب گفتن هاتف مر عمر را رضی الله عنه که چندین زر از بیت المال بآن مرد ده که در گورستان خفته است | 2104-2112 |
1102 |
نالیدن ستون حنّانه چون برای پیغامبر علیه السّلام منبر ساختند که جماعت انبوه شده بود گفتند ما روی مبارکت را بهنگام وعظ نمیبینیم و شنیدن رسول و صحابه آن ناله را و سؤال و جواب مصطفی با ستون صریح | 2113-2153 |
1103 | اظهار معجزهٔ پیغامبر علیه السّلام بسخن آمدن سنگ ریزه در دست ابوجهل علیه اللعنه و گواهی دادن سنگ ریزه بر حقیقت محمّد علیه الصّلوة والسّلام | 2154-2160 |
1104 | بقیه قصّهٔ مطرب و پیغام رساندن امیر المؤمنین عُمَر رضی الله عنه با او آنچ هاتف آواز داد | 2161-2198 |
1105 | گردانیدن عمر رضی الله عنه نظر او را از مقام گریه که هستیست بمقام استغراق | 2199-2222 |
1106 | تفسیر دعای آن دو فرشته که هر روز بر سر هر بازاری منادی میکنند که اللّٰهُمَّ أَعْطِ کُلَّ مُنْفِقٍ خَلَفأ اللّٰهُم أَعْطِ کُلَّ مُمْسِکٍ تَلَفاً و بیان کردن که آن منفق مجاهد راه حق است نی مسرف راه هوا | 2223-2243 |
1107 | قصهٔ خلیفه کی در کرم در زمان خود از حاتم طایی گذشته بود و نظیر خود نداشت | 2244-2251 |
1108 | قصهٔ اعرابی درویش و ماجرای زن او با او بسبب قلّت و درویشی | 2252-2263 |
1109 | مغرور شدن مریدان محتاج بمدّعیان مزوّر و ایشان را شیخ و محتشم و واصل پنداشتن و نقل را از نقد فرق نادانستن و بر بسته را از بر رُسته | 2264-2282 |
1110 | در بیان آن که نادر افتد که مریدی در مدّعی مزوّر اعتقاد بصدق بندد که او کسیست و بدین اعتقاد بمقامی برسد که شیخش در خواب ندیده باشد و آب و آتش او را گزند نکند و شیخش را گزند کند ولیکن بنادر باشد | 2283-2287 |
1111 | صبر فرمودن اعرابی زن خود را و فضیلت فقر بیان کردن با زن | 2288-2314 |
1112 | نصحیت کردن زن مر شوی را که سخن افزون از قدم و از مقام خود مگو لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ که این سخنها اگر چه راستست این مقام توکّل ترا نیست و این سخن گفتن فوق مقام و معاملهٔ خود زیان دارد و کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ باشد | 2315-2341 |
1113 | نصیحت کردن مرد مر زن را که در فقیران بخواری منگر و در کار حق بگمان کمال نگر و طعنه مزن بر فقر و در فقیران بخیال و گمان بی نواییٔ خویشتن | 2342-2364 |
1114 | در بیان آنک جنبیدن هر کسی از آنجا که ویست هر کس را از چنبرهٔ وجود خود بیند تابهٔ کبود آفتاب را کبود نماید و سرخ سرخ نماید چون تابه از رنگها بیرون آید سپید شود از همه تابههای دیگر او راستگوی تر باشد و امام باشد | 2365-2393 |
1115 | مراعات کردن زن شوهر را و استغفار کردن از گفتهٔ خویش | 2394-2432 |
1116 | در بیان این خبر که إِنَّهُنَّ یَغْلِبْنَ اؐلْعاقِلَ وَ یَغْلِبُهُنَّ اؐلْجاهِلُ | 2433-2437 |
1117 | تسلیم کردن مرد خود را بآنچ التماس زن بود از طلب معیشت و این اعتراض زن را اشارت حق دانستن
بنزدِ عقلِ هر دانندهای هست/که با گردنده گردانندهای هست | 2438-2446 |
1118 | در بیان آن که موسی و فرعون هر دو مسخّر مشیتاند چنانک زهر و پازهر و ظلمات و نور و مناجات کردن فرعون بخلوت تا ناموس نشکند | 2447-2481 |
1119 | سبب حرمان اشقیا از دو جهان که خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ | 2482-2508 |
1120 | حقیر و بی خصم دیدن دیدههای حسّ صالح و نافهٔ صالح را، چون خواهد که حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگر چه غالب باشد آن خصم وَ یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولًا | 2509-2569 |
1121 | در معنی آن که مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ | 2570-2602 |
1122 | در معنی آنک آنچ ولی کند مرید را نشاید گستاخی کردن و همان فعل کردن که حلوا طبیب را زیان ندارد امّا بیمار را زیان دارد و سرما و برف انگور رسیده را زیان ندارد اما غوره را زیان دارد که در راهست که لِیَغْفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ(نشده است) | 2603-2615 |
1123 | مخلص ماجرای عرب و جفت او | 2616-2642 |
1124 | دل نهادن عرب بر التماس دلبر خویش و سوگند خوردن که درین تسلیم مرا حیلتی و امتحانی نیست | 2643-2683 |
1125 | تعیین کردن زن طریق طلب روزی کدخدای خود را و قبول کردن او | 2684-2702 |
1126 | هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد بامیرالمؤمنین بر پنداشت که آنجا هم قحط آبست | 2703-2719 |
1127 | در نمد در دوختن زن عرب سبوی آب باران را و مُهر نهادن بر وی از غایت اعتقاد عرب | 2720-2743 |
1128 | در بیان آنک چنانک گدا عاشق کرمست و عاشق کریم کرم، کریم هم عاشق گداست اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید اما صبر گدا کمال گداست و صبر کریم نقصان اوست | 2744-2751 |
1129 | فرق میان آنک درویش است بخدا و تشنهٔ خدا و میان آنک درویش است از خدا و تشنهٔ غیرست | 2752-2772 |
1130 | پیش آمدن نقیبان و دربانان خلیفه از بهر اکرام اعرابی و پذیرفتن هدیهٔ او را | 2773-2800 |
1131 | در بیان آنک عاشق دیواریست که برو تاب آفتاب زند و جهد و جهاد نکرد تا فهم کند که آن تاب و رونق از دیوار نیست از قرص آفتاب است در آسمان چهارم لاجرم کلّی دل بر دیوار نهاد چون پرتو آفتاب بآفتاب پیوست او محروم ماند ابداً وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ | 2801-2804 |
1132 | مَثَل عرب إِذا زَنَیْتَ فاؐزْنِ بِاؐلْحُرّة وَ إِذا سَرَقْتَ فاؐسْرِقِ اؐلدُّرّةَ | 2805-2814 |
1133 | سپردن عرب هدیه را یعنی سبو را بغلامان خلیفه | 2815-2834 |
1134 | حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان | 2835-2852 |
1135 | قبول کردن خلیفه هدیه را و عطا فرمودن با کمال بی نیازی از آن هدیه و از آن سبو | 2853-2933 |
1136 | در صفت پیر و مطاوعت وی | 2934-2958 |
1137 | وصیّت کردن رسول صلّی الله علیه وسلّم مر علی را کرَّم الله وَجهَهُ که چون هر کسی بنوع طاعتی تقرّب جوید بحقّ تو تقرّب جوی بصحبت عاقل و بندهٔ خاصّ تا از همه پیش قدمتر باشی | 2959-2980 |
1138 | کبودی زدن قزوینی بر شانگاه صورت شیر و پشیمان شدن او بسبب زخم سورن | 2981-3012 |
1139 | title of 1139 | 3013-3041 |
1140 | امتحان کردن شیر گرگ را و گفتن که پیش آی ای گرگ بخش کن صیدها را میان ما | 3042-3055 |
1141 | قصّهٔ آنکس که دَرِ یاری بکوفت از درون گفت کیست گفت منم گفت چون تو توی در نمیگشایم هیچ کس را از یاران نمیشناسم کی او من باشد برَو | 3056-3101 |
1142 | ادب کردن شیر گرگ را کی در قسمت بی ادبی کرده بود | 3102-3123 |
1143 | تهدید کردن نوح علیه السّلام مر قوم را کی با من مپیچید کی من رُوی پوشم با خدای می پیچید در میان این بحقیقت ای مخذولان | 3124-3149 |
1144 | نشاندن پادشاهان صوفیان عارف را پیش روی خویش تا چشمشان بدیشان روشن شود | 3150-3156 |
1145 | آمدن مهمان پیش یوسف علیه السَّلام و تقاضا کردن یوسف علیه السَّلام ازو تحفه و ارمغان | 3157-3191 |
1146 | گفتن مهمان یوسف علیه السلام را کی آینهٔ آوردمت کی تا هر باری کی در وَی نگری رُوی خوب خود بینی مرا یاد کنی | 3192-3227 |
1147 | مرتد شدن کاتب وحی بسبب آنک پرتو وحی برو زد آن آیت را پیش از پیغامبر صلی الله علیه وسلّم بخواند گفت پس من هم مَحَلِّ وَحیم | 3228-3297 |
1148 | دعا کردن بلعم باعور که موسی و قومش را ازین شهر که حصار دادهاند بی مراد بازگردان و مستجاب شدن دعای او | 3298-3320 |
1149 | اعتماد کردن هاروت و ماروت بر عصمت خویش و آمیزئ اهل دنیا خواستن و در فتنه افتادن | 3321-3343 |
1150 | باقی قصّهٔ هاروت و ماروت و نکال و عقوبت ایشان هم در دنیا بچاه بابل | 3344-3359 |
1151 | بعیادت رفتن کرّ بر همسایهٔ رنجور خویش | 3360-3395 |
1152 | اوّل کسی که در مقابلهٔ نصّ قیاس آورد ابلیس بود | 3396-3425 |
1153 | در بیان آنک حال خود و مستیِ خود پنهان باید داشت از جاهلان | 3426-3466 |
1154 | قصّهٔ مری کردن رومیان و چینیان در علم نقّاشی و صورتگری | 3467-3499 |
1155 | پرسیدن پیغامبر علیه السّلام مر زید را امرور چونی و چون برخاستی و جواب گفتن او که أصْبَحْتُ مُؤْمِناً یا رَسُولَ اَللهِ | 3500-3583 |
1156 | متّهم کردن غلامان و خواجه تاشان مر لقمان را کی آن میوههای تَرْوَنْده که می آوردیم او خورده است | 3584-3607 |
1157 | بقیّهٔ قصّهٔ زید در جواب رسول صلّی الله علیه وسلّم | 3608-3655 |
1158 | گفتن پیغامبر صلی الله علیه وسلم مر زید را کی این سِرّ را فاشتر ازین مگو و متابعت نگهدار | 3656-3667 |
1159 | رجوع بحکایت زید | 3668-3706 |
1160 | آتش افتادن در شهر بایهٔام عمر رضی الله عنه | 3707-3720 |
1161 | خُدو انداختن خصم در روی امیرالمؤمنین علی کرّم اللهُ وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر را از دست | 3721-3772 |
1162 | سؤال کردن آن کافر از علی کرّم الله وجهه که چون بر چون منی مظفّر شدی شمشیر را از دست چون انداختی | 3773-3786 |
1163 | جواب گفتن امیرالمؤمنین که سبب افگندن شمشیر از دست چه بود در آن حالت | 3787-3843 |
1164 | گفتن پیغامبر صلی الله علیه وسلم بگوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرّم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم | 3844-3892 |
1165 | تعجّب کردن آدم علیه السّلام از ضلالت ابلیس لعین و عُجب آوردن | 3893-3923 |
1166 | باز گشتن بحکایات علی کرّم اللهُ وجهه و مسامحت کردن او با خونی خویش | 3924-3937 |
1167 | آمدن رکابدار علی کرّم الله وجهه که از بهر خدا مرا بکش و ازین قضا برهان | 3938-3947 |
1168 | بیان آن که فتح طلبیدن مصطفی صلی الله علیه وسّلام مکّه را و غیر مکّه را جهت دوستی ملک دنیا نبود چون فرموده است الدُّنیا جِیفةٌ بلک بامر بود | 3948-3974 |
1169 | گفتن امیرالمؤمنین علی کرّم الله وجهه با قرین خود کی چون خدو انداختی در روی من نفس من جنبید و اخلاص عمل نماند مانع کشتن تو آن شد | 3975-4003 |