vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1081

قصّهٔ بازرگان که طوطی محبوس او او را پیغام داد بطوطیان هندوستان هنگام رفتن بتجارت
۱۵۴۷Qبود بازرگان و او را طوطیی * در قفَس محبوس زیبا طوطیی
۱۵۴۷Nبود بازرگان و او را طوطیی * در قفس محبوس زیبا طوطیی
۱۵۴۸Qچونك بازرگان سفر را ساز کرد * سوی هندستان شدن آغاز کرد
۱۵۴۸Nچون که بازرگان سفر را ساز کرد * سوی هندستان شدن آغاز کرد
۱۵۴۹Qهر غلام و هر کنیزک را ز جُود * گفت بهرِ تو چه آرم گوی زود
۱۵۴۹Nهر غلام و هر کنیزک را ز جود * گفت بهر تو چه آرم گوی زود
۱۵۵۰Qهر یکی از وی مُرادی خواست کرد * جمله را وعده بداد آن نیك‌مرد
۱۵۵۰Nهر یکی از وی مرادی خواست کرد * جمله را وعده بداد آن نیک مرد
۱۵۵۱Qگفت طوطی را چه خواهی ارمغان * کارمت از خِطّهٔ هندوستان
۱۵۵۱Nگفت طوطی را چه خواهی ارمغان * کارمت از خطه‌ی هندوستان
۱۵۵۲Qگفتش آن طوطی که انجا طوطیان * چون ببینی کن ز حالِ من بیان
۱۵۵۲Nگفتش آن طوطی که آن جا طوطیان * چون ببینی کن ز حال من بیان
۱۵۵۳Qکان فلان طوطی که مُشتاقِ شماست * از قضای آسمان در حبسِ ماست
۱۵۵۳Nکان فلان طوطی که مشتاق شماست * از قضای آسمان در حبس ماست
۱۵۵۴Qبر شما کرد او سلام و داد خواست * وز شما چاره و رَهِ ارشاد خواست
۱۵۵۴Nبر شما کرد او سلام و داد خواست * وز شما چاره و ره ارشاد خواست
۱۵۵۵Qگفت می‌شاید که من در اشتیاق * جان دهم اینجا بمیرم در فراق
۱۵۵۵Nگفت می‌شاید که من در اشتیاق * جان دهم اینجا بمیرم در فراق
۱۵۵۶Qاین روا باشد که من در بندِ سخت * گه شما بر سبزه گاهی بر درخت
۱۵۵۶Nاین روا باشد که من در بند سخت * گه شما بر سبزه گاهی بر درخت
۱۵۵۷Qاین چنین باشد وفای دوستان * من درین حبس و شما در گلْستان
۱۵۵۷Nاین چنین باشد وفای دوستان * من در این حبس و شما در بوستان
۱۵۵۸Qیاد آرید ای مِهان زین مرغِ زار * یک صبوحی در میانِ مُرغزار
۱۵۵۸Nیاد آرید ای مهان زین مرغ زار * یک صبوحی در میان مرغزار
۱۵۵۹Qیادِ یاران یار را مَیْمون بود * خاصّه کان لیلی و این مجنون بود
۱۵۵۹Nیاد یاران یار را میمون بود * خاصه کان لیلی و این مجنون بود
۱۵۶۰Qای حریفانِ بتِ موزونِ خود * من قدحها می‌خورم پر خونِ خود
۱۵۶۰Nای حریفان بت موزون خود * من قدحها می‌خورم پر خون خود
۱۵۶۱Qیک قدح مَیْ نوش کن بر یادِ من * گر همی‌خواهی که بدْهی دادِ من
۱۵۶۱Nیک قدح می نوش کن بر یاد من * گر همی‌خواهی که بدهی داد من
۱۵۶۲Qیا بیادِ این فتادهٔ خاک بیز * چونك خوردی جرعهِٔ بر خاک ریز
۱۵۶۲Nیا به یاد این فتاده‌ی خاک بیز * چون که خوردی جرعه ای بر خاک ریز
۱۵۶۳Qای عجب آن عهد و آن سوگند کو * وعده‌های آن لبِ چون قند کو
۱۵۶۳Nای عجب آن عهد و آن سوگند کو * وعده‌های آن لب چون قند کو
۱۵۶۴Qگر فراقِ بنده از بنده از بَد بندگیست * چون تو با بَد بَد کنی پس فرق چیست
۱۵۶۴Nگر فراق بنده از بنده از بد بندگی است * چون تو با بد بد کنی پس فرق چیست
۱۵۶۵Qای بَدی که تو کنی در خشم و جنگ * با طرب‌تر از سماع و بانگِ چنگ
۱۵۶۵Nای بدی که تو کنی در خشم و جنگ * با طرب تر از سماع و بانگ چنگ
۱۵۶۶Qای جفای تو ز دولت خوب تر * و انتقامِ تو ز جان محبوب تر
۱۵۶۶Nای جفای تو ز دولت خوبتر * و انتقام تو ز جان محبوبتر
۱۵۶۷Qنارِ تو اینست نورت چون بود * ماتم این تا خود که سورت چون بود
۱۵۶۷Nنار تو این است نورت چون بود * ماتم این تا خود که سورت چون بود
۱۵۶۸Qاز حلاوتها که دارد جَوْرِ تو * وز لطافت کس نیابد غَوْرِ تو
۱۵۶۸Nاز حلاوتها که دارد جور تو * وز لطافت کس نیابد غور تو
۱۵۶۹Qنالم و ترسم که او باوَر کند * وز کرم آن جور را کمتر کند
۱۵۶۹Nنالم و ترسم که او باور کند * وز کرم آن جور را کمتر کند
۱۵۷۰Qعاشقم بر قهر و بر لطفش بجِد * بُوٱلْعَجَب من عاشقِ این هر دو ضِد
۱۵۷۰Nعاشقم بر قهر و بر لطفش به جد * بو العجب من عاشق این هر دو ضد
۱۵۷۱Qوالله ار زین خار در بُستان شوم * همچو بلبل زین سبب نالان شوم
۱۵۷۱Nو الله ار زین خار در بستان شوم * همچو بلبل زین سبب نالان شوم
۱۵۷۲Qاین عجب بلبل که بگْشاید دهان * تا خورد او خار را با گلْستان
۱۵۷۲Nاین عجب بلبل که بگشاید دهان * تا خورد او خار را با گلستان
۱۵۷۳Qاین چه بلبل این نهنگِ آتشیست * جملهٔ ناخوشها ز عشق او را خوشیست
۱۵۷۳Nاین چه بلبل این نهنگ آتشی است * جمله ناخوشها ز عشق او را خوشی است
۱۵۷۴Qعاشقِ کُلَّست و خود کُلَّست او * عاشقِ خویشست و عشقِ خویش جُو
۱۵۷۴Nعاشق کل است و خود کل است او * عاشق خویش است و عشق خویش جو