vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1085

تعظیم ساحران مر موسی را علیه السّلام که چه فرمایی اوّل تواندازی عصا بکین
۱۶۱۵Qساحران در عهدِ فرعونِ لعین * چون مِری کردند با موسی بکین
۱۶۱۵Nساحران در عهد فرعون لعین * چون مری کردند با موسی به کین
۱۶۱۶Qلیک موسی را مقدّم داشتند * ساحران او را مکَّرم داشتند
۱۶۱۶Nلیک موسی را مقدم داشتند * ساحران او را مکرم داشتند
۱۶۱۷Qزانک گفتندش که فرمان آنِ تُست * گر همی‌خواهی عصا تو فْگَنْ نخست
۱۶۱۷Nز آن که گفتندش که فرمان آن تست * گر تو می‌خواهی عصا بفکن نخست
۱۶۱۸Qگفت نی اوَّل شما ای ساحران * افکنید آن مکرها را در میان
۱۶۱۸Nگفت نی اول شما ای ساحران * افکنید آن مکرها را در میان
۱۶۱۹Qاین قَدَر تعظیم دینْشان را خرید * کز مِری آن دست و پاهاشان بُرید
۱۶۱۹Nاین قدر تعظیم دینشان را خرید * کز مری آن دست و پاهاشان برید
۱۶۲۰Qساحران چون حقِّ او بشْناختند * دست و پا در جُرمِ آن درباختند
۱۶۲۰Nساحران چون حق او بشناختند * دست و پا در جرم آن درباختند
۱۶۲۱Qلُقمه و نُکته‌ست کامل را حلال * تو نهٔ کامل مخور می‌باش لال
۱۶۲۱Nلقمه و نکته ست کامل را حلال * تو نه‌ای کامل مخور می‌باش لال
۱۶۲۲Qچون تو گوشی او زبان نی جنسِ تو * گوشها را حق بفرمود أَنْصِتُوا
۱۶۲۲Nچون تو گوشی او زبان نی جنس تو * گوشها را حق بفرمود أَنْصِتُوا
۱۶۲۳Qکودک اوّل چون بزاید شیرْنُوش * مدّتی خامش بود او جمله گوش
۱۶۲۳Nکودک اول چون بزاید شیر نوش * مدتی خامش بود او جمله گوش
۱۶۲۴Qمدّتی می‌بایدش لب دوختن * از سُخَن تا او سخن آموختن
۱۶۲۴Nمدتی می‌بایدش لب دوختن * از سخن تا او سخن آموختن
۱۶۲۵Qور نباشد گوش و تی‌ تی می‌کند * خویشتن را گُنگِ گیتی می‌کند
۱۶۲۵Nور نباشد گوش و تی‌تی می‌کند * خویشتن را گنگ گیتی می‌کند
۱۶۲۶Qکرِّ اصلی کش نبود آغاز گوش * لال باشد کی کند در نطق جوش
۱۶۲۶Nکر اصلی کش نبود آغاز گوش * لال باشد کی کند در نطق جوش
۱۶۲۷Qزانک اوَّل سمع باید نطق را * سوی مَنْطِق از رهِ سمع اندرآ
۱۶۲۷Nز آن که اول سمع باید نطق را * سوی منطق از ره سمع اندر آ
۱۶۲۸Qوادْخُلُوا ٱلْأَبیات مِن أَبَوابها * واطلُبُوا ٱلْأَغْرَاضَ فِی أَسْبَابِهَا
۱۶۲۸Nادخلوا الأبیات من أبوابها * و اطلبوا الأغراض فی أسبابها
۱۶۲۹Qنطق کان موقوفِ راهِ سمع نیست * جز که نطقِ خالقِ بی‌طمع نیست
۱۶۲۹Nنطق کان موقوف راه سمع نیست * جز که نطق خالق بی‌طمع نیست
۱۶۳۰Qمُبْدِعست او تابعِ اُستاد نیِ * مُسْنَدِ جمله ورا اِسناد نِی
۱۶۳۰Nمبدع است او تابع استاد نی * مسند جمله و را اسناد نی
۱۶۳۱Qباقیان هم در حِرَف هم در مَقال * تابعِ استاد و مُحتاجِ مثال
۱۶۳۱Nباقیان هم در حرف هم در مقال * تابع استاد و محتاج مثال
۱۶۳۲Qزین سخن گر نیستی بیگانهٔ * دَلق و اشَکی گیر در ویرانهٔ
۱۶۳۲Nزین سخن گر نیستی بیگانه‌ای * دلق و اشکی گیر در ویرانه‌ای
۱۶۳۳Qزانك آدم زان عتاب از اشک رَست * اشکِ تر باشد دَمِ توبه پَرَست
۱۶۳۳Nز آن که آدم ز آن عتاب از اشک رست * اشک تر باشد دم توبه پرست
۱۶۳۴Qبهرِ گریه آمد آدم بر زمین * تا بود گریان و نالان و حزین
۱۶۳۴Nبهر گریه آمد آدم بر زمین * تا بود گریان و نالان و حزین
۱۶۳۵Qآدم از فردوس و از بالای هفت * پای ماچان از برآی عذر رفت
۱۶۳۵Nآدم از فردوس و از بالای هفت * پای ماچان از برای عذر رفت
۱۶۳۶Qگر ز پشتِ آدمی وز صُلبِ او * در طلب می‌باش هم در طُلبِ او
۱۶۳۶Nگر ز پشت آدمی وز صلب او * در طلب می‌باش هم در طلب او
۱۶۳۷Qز آتشِ دل و آبِ دیده نُقل ساز * بوستان از ابر و خورشیدست باز
۱۶۳۷Nز آتش دل و آب دیده نقل ساز * بوستان از ابر و خورشید است باز
۱۶۳۸Qتو چه دانی ذوقِ آبِ دیده‌گان * عاشقِ نانی تو چون نادیدگان
۱۶۳۸Nتو چه دانی قدر آب دیده‌گان * عاشق نانی تو چون نادیدگان
۱۶۳۹Qگر تو این انبان ز نان خالی کنی * پُر ز گوهرهایِ اجلالی کنی
۱۶۳۹Nگر تو این انبان ز نان خالی کنی * پر ز گوهرهای اجلالی کنی
۱۶۴۰Qطفلِ جان از شیرِ شیطان باز کن * بعد از آنش با مَلَک انباز کن
۱۶۴۰Nطفل جان از شیر شیطان باز کن * بعد از آنش با ملک انباز کن
۱۶۴۱Qتا تو تاریک و ملول و تیرهٔ * دان که با دیوِ لعین همشیرهٔ
۱۶۴۱Nتا تو تاریک و ملول و تیره‌ای * دان که با دیو لعین همشیره‌ای
۱۶۴۲Qلقمهٔ کو نور افزود و کمال * آن بود آورده از کَسبِ حلال
۱۶۴۲Nلقمه‌ای کان نور افزود و کمال * آن بود آورده از کسب حلال
۱۶۴۳Qروغنی کاید چراغِ ما کُشَد * آب خوانش چون چراغی را کُشد
۱۶۴۳Nروغنی کاید چراغ ما کشد * آب خوانش چون چراغی را کشد
۱۶۴۴Qعلم و حکمت زاید از لقمهٔ حلال * عشق و رِقَّت آید از لقمهٔ حلال
۱۶۴۴Nعلم و حکمت زاید از لقمه‌ی حلال * عشق و رقت آید از لقمه‌ی حلال
۱۶۴۵Qچون ز لقمه تو حسَد بینی و دام * جهل و غفلت زاید آن را دان حرام
۱۶۴۵Nچون ز لقمه تو حسد بینی و دام * جهل و غفلت زاید آن را دان حرام
۱۶۴۶Qهیچ گندم کاری و جَوْ بر دهد * دیدهٔ اسبی که کُرّهٔ خر دهد
۱۶۴۶Nهیچ گندم کاری و جو بر دهد * دیده‌ای اسبی که کره‌ی خر دهد
۱۶۴۷Qلقمه تخمَست و بَرش اندیشه‌ها * لقمه بحر و گوهرش اندیشه‌ها
۱۶۴۷Nلقمه تخم است و برش اندیشه‌ها * لقمه بحر و گوهرش اندیشه‌ها
۱۶۴۸Qزاید از لقمهٔ حلال اندر دهان * مَیْلِ خدمت عزمِ رفتن آن جهان
۱۶۴۸Nزاید از لقمه‌ی حلال اندر دهان * میل خدمت عزم رفتن آن جهان