block:1168
۳۹۴۸ | Q | جهدِ پیغامبر بفتحِ مکَّه هَم | * | کَی بود در حُبِّ دنیا مُتَّهَم |
۳۹۴۸ | N | جهد پیغمبر به فتح مکه هم | * | کی بود در حب دنیا متهم |
۳۹۴۹ | Q | انک او از مخزنِ هفت آسمان | * | چشم و دل بر بَست روزِ امتحان |
۳۹۴۹ | N | آن که او از مخزن هفت آسمان | * | چشم و دل بر بست روز امتحان |
۳۹۵۰ | Q | از پیِ نظّارهٔ او حور و جان | * | پُر شده آفاقِ هر هفت آسمان |
۳۹۵۰ | N | از پی نظارهی او حور و جان | * | پر شده آفاق هر هفت آسمان |
۳۹۵۱ | Q | خویشتن آراسته از بهرِ او | * | خود و را پروای غیرِ دوست کو |
۳۹۵۱ | N | خویشتن آراسته از بهر او | * | خود و را پروای غیر دوست کو |
۳۹۵۲ | Q | آنچنان پُر گشته از اِجلالِ حق | * | که درو هَم ره نیابد آلِ حق |
۳۹۵۲ | N | آن چنان پر گشته از اجلال حق | * | که در او هم ره نیابد آل حق |
۳۹۵۳ | Q | لا یَسَعْ فینا نَبیٌّ مُرْسَلُ | * | و المَلَکْ و الرُّوحُ أَیْضًا فاعْقِلُوا |
۳۹۵۳ | N | لا یسع فینا نبی مرسل | * | و الملک و الروح ایضا فاعقلوا |
۳۹۵۴ | Q | گفت ما زاغیم همچون زاغ نه | * | مستِ صبّاغیم مستِ باغ نه |
۳۹۵۴ | N | گفت ما زاغیم همچون زاغ نه | * | مست صباغیم مست باغ نه |
۳۹۵۵ | Q | چونک مَخزنهای افلاک و عُقول | * | چون خسی آمد برِ چشمِ رسول |
۳۹۵۵ | N | چون که مخزنهای افلاک و عقول | * | چون خسی آمد بر چشم رسول |
۳۹۵۶ | Q | پس چه باشد مکّه و شام و عراق | * | که نماید او نَبَرْد و اشتیاق |
۳۹۵۶ | N | پس چه باشد مکه و شام و عراق | * | که نماید او نبرد و اشتیاق |
۳۹۵۷ | Q | آن گُمان بَر وَی ضمیرِ بَد کند | * | کو قیاس از جهل و حرص خود کند |
۳۹۵۷ | N | آن گمان بر وی ضمیر بد کند | * | که قیاس از جهل و حرص خود کند |
۳۹۵۸ | Q | آبگینهٔ زرد چون سازی نقاب | * | زرد بینی جمله نورِ آفتاب |
۳۹۵۸ | N | آبگینهی زرد چون سازی نقاب | * | زرد بینی جمله نور آفتاب |
۳۹۵۹ | Q | بشکن آن شیشهٔ کبود و زرد را | * | تا شناسی گَرد را و مَرد را |
۳۹۵۹ | N | بشکن آن شیشهی کبود و زرد را | * | تا شناسی گرد را و مرد را |
۳۹۶۰ | Q | گِردِ فارس گَرد سَر افراشته | * | گَرد را تو مَردِ حق پنداشته |
۳۹۶۰ | N | گرد فارس گرد سر افراشته | * | گرد را تو مرد حق پنداشته |
۳۹۶۱ | Q | گَرد دید ابلیس و گفت این فرعِ طین | * | چون فزاید بر منِ آتش جَبین |
۳۹۶۱ | N | گرد دید ابلیس و گفت این فرع طین | * | چون فزاید بر من آتش جبین |
۳۹۶۲ | Q | تا تو میبینی عزیزان را بَشَر | * | دانک میراثِ بلیس است آن نظر |
۳۹۶۲ | N | تا تو میبینی عزیزان را بشر | * | دان که میراث بلیس است آن نظر |
۳۹۶۳ | Q | گر نه فرزندِ بلیسی ای عنید | * | پس بتو میراثِ آن سگ چون رسید |
۳۹۶۳ | N | گر نه فرزند بلیسی ای عنید | * | پس به تو میراث آن سگ چون رسید |
۳۹۶۴ | Q | من نِیَم سگ شیرِ حقَّم حقپرست | * | ِشیرِ حقّ آن است کز صورت برَست |
۳۹۶۴ | N | من نیم سگ شیر حقم حق پرست | * | شیر حق آن است کز صورت برست |
۳۹۶۵ | Q | شیر دنیا جوید اِشکاری و برگ | * | شیرِ مَولَی جوید آزادی و مرگ |
۳۹۶۵ | N | شیر دنیا جوید اشکاری و برگ | * | شیر مولی جوید آزادی و مرگ |
۳۹۶۶ | Q | چونک اندر مرگ بیند صد وجود | * | همچو پروانه بسوزاند وجود |
۳۹۶۶ | N | چون که اندر مرگ بیند صد وجود | * | همچو پروانه بسوزاند وجود |
۳۹۶۷ | Q | شد هوای مرگ طوقِ صادقان | * | که جهودان را بُد این دَم امتحان |
۳۹۶۷ | N | شد هوای مرگ طوق صادقان | * | که جهودان را بد این دم امتحان |
۳۹۶۸ | Q | در نُبی فرمود کای قومِ یهُود | * | صادقان را مرگ باشد گنج و سود |
۳۹۶۸ | N | در نبی فرمود کای قوم یهود | * | صادقان را مرگ باشد گنج و سود |
۳۹۶۹ | Q | همچنانک آرزوی سود هَست | * | آرزوی مرگ بُردن ز آن بهست |
۳۹۶۹ | N | همچنان که آرزوی سود هست | * | آرزوی مرگ بردن ز آن به است |
۳۹۷۰ | Q | ای جهودان بهرِ ناموسِ کسان | * | بگذرانید این تمنَّا بر زبان |
۳۹۷۰ | N | ای جهودان بهر ناموس کسان | * | بگذرانید این تمنا بر زبان |
۳۹۷۱ | Q | یک جهودی این قدر زَهره نداشت | * | چون محَّمد این عَلَم را بر فراشت |
۳۹۷۱ | N | یک جهودی این قدر زهره نداشت | * | چون محمد این علم را بر فراشت |
۳۹۷۲ | Q | گفت اگر رانید این را بر زبان | * | یک یهودی خود نماند در جهان |
۳۹۷۲ | N | گفت اگر رانید این را بر زبان | * | یک یهودی خود نماند در جهان |
۳۹۷۳ | Q | پس یهودان مال بُردند و خراج | * | که مَکُن رُسوا تو ما را ای سِراج |
۳۹۷۳ | N | پس یهودان مال بردند و خراج | * | که مکن رسوا تو ما را ای سراج |
۳۹۷۴ | Q | این سخن را نیست پایانی پدید | * | دست با من ده چو چشمت دوست دید |
۳۹۷۴ | N | این سخن را نیست پایانی پدید | * | دست با من ده چو چشمت دوست دید |