vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1062

جواب گفتن شیر خرگوش را و روان شدن با او
۱۱۸۱Qگفت بِسمِ اللَّه بیا تا او کجاست * پیش در شَو گر همی‌گویی تو راست
۱۱۸۱Nگفت بسم اللَّه بیا تا او کجاست * پیش در شو گر همی‌گویی تو راست
۱۱۸۲Qتا سزای او و صد چون او دهم * ور دروغست این سزای تو دهم
۱۱۸۲Nتا سزای او و صد چون او دهم * ور دروغ است این سزای تو دهم
۱۱۸۳Qاندر آمد چون قلاووزی بپیش * تا برد او را بسوی دامِ خویش
۱۱۸۳Nاندر آمد چون قلاووزی به پیش * تا برد او را به سوی دام خویش
۱۱۸۴Qسوی چاهی کو نشانش کرده بود * چاهِ مَغْ را دامِ جانش کرده بود
۱۱۸۴Nسوی چاهی کاو نشانش کرده بود * چاه مغ را دام جانش کرده بود
۱۱۸۵Qمی‌شدند این هر دو تا نزدیکِ چاه * اینْت خرگوشی چو آبی زیرِ کاه
۱۱۸۵Nمی‌شدند این هر دو تا نزدیک چاه * اینت خرگوشی چو آبی زیر کاه
۱۱۸۶Qآبْ کاهی را بهامون می‌بَرَد * آبْ کوهی را عجب چون می‌بَرَد
۱۱۸۶Nآب کاهی را به هامون می‌برد * آب کوهی را عجب چون می‌برد
۱۱۸۷Qدامِ مکرِ او کمندِ شیر بود * طُرْفه خرگوشی که شیری می‌رُبود
۱۱۸۷Nدام مکر او کمند شیر بود * طرفه خرگوشی که شیری می‌ربود
۱۱۸۸Qموسیی فرعون را با رودِ نیل * می‌کُشد با لشکر و جمعِ ثقیل
۱۱۸۸Nموسیی فرعون را با رود نیل * می‌کشد با لشکر و جمع ثقیل
۱۱۸۹Qپشّه‌ای نمرود را با نیمِ پَر * می‌شکافد بی‌محابا درزِ سر
۱۱۸۹Nپشه‌ای نمرود را با نیم پر * می‌شکافد بی‌محابا درز سر
۱۱۹۰Qحالِ آن کو قولِ دشمن را شنود * بین جزای آنک شد یارِ حسود
۱۱۹۰Nحال آن کاو قول دشمن را شنود * بین جزای آن که شد یار حسود
۱۱۹۱Qحالِ فرعونی که هامان را شنود * حالِ نمرودی که شیطان را شنود
۱۱۹۱Nحال فرعونی که هامان را شنود * حال نمرودی که شیطان را شنود
۱۱۹۲Qدشمن ارچه دوستانه گویدت * دام دان گر چه ز دانه گویدت
۱۱۹۲Nدشمن ار چه دوستانه گویدت * دام دان گر چه ز دانه گویدت
۱۱۹۳Qگر ترا قَنْدی دهد آن زهر دان * گر بتن لطفی کند آن قهر دان
۱۱۹۳Nگر ترا قندی دهد آن زهر دان * گر به تن لطفی کند آن قهر دان
۱۱۹۴Qچون قضا آید نبینی غیرِ پوست * دشمنان را بازنشْناسی ز دوست
۱۱۹۴Nچون قضا آید نبینی غیر پوست * دشمنان را باز نشناسی ز دوست
۱۱۹۵Qچون چنین شد ابتهال آغاز کن * ناله و تسبیح و روزه ساز کن
۱۱۹۵Nچون چنین شد ابتهال آغاز کن * ناله و تسبیح و روزه ساز کن
۱۱۹۶Qناله می‌کن کای تو عَلَّام اؐلْغُیُوب * زیرِ سنگِ مکرِ بَد ما را مکوب
۱۱۹۶Nناله می‌کن کای تو علام الغیوب * زیر سنگ مکر بد ما را مکوب
۱۱۹۷Qگر سگی کردیم ای شیرآفرین * شیر را مگْمار بر ما زین کمین
۱۱۹۷Nگر سگی کردیم ای شیر آفرین * شیر را مگمار بر ما زین کمین
۱۱۹۸Qآب خوش را صورتِ آتش مده * اندر آتش صورتِ آبی منِه
۱۱۹۸Nآب خوش را صورت آتش مده * اندر آتش صورت آبی منه
۱۱۹۹Qاز شراب قهر چون مستی دهی * نیستها را صورتِ هستی دهی
۱۱۹۹Nاز شراب قهر چون مستی دهی * نیستها را صورت هستی دهی
۱۲۰۰Qچیست مستی بندِ چشم از دیدِ چشم * تا نماید سنگ گوهر پَشمْ یَشم
۱۲۰۰Nچیست مستی بند چشم از دید چشم * تا نماید سنگ گوهر پشم یشم
۱۲۰۱Qچیست مستی حِسّها مُبدَل شدن * چوبِ گز اندر نظر صَنْدَل شدن
۱۲۰۱Nچیست مستی حسها مبدل شدن * چوب گز اندر نظر صندل شدن