block:1039
۹۰۰ | Q | طایفهٔ نخجیر درّ وادی خَوش | * | بودشان از شیر دایم کَش مَکَش |
۹۰۰ | N | طایفهی نخجیر در وادی خوش | * | بودشان از شیر دایم کش مکش |
۹۰۱ | Q | بس که آن شیر از کمین میدرربود | * | آن چَرا بر جمله ناخوش گشته بود |
۹۰۱ | N | بس که آن شیر از کمین درمیربود | * | آن چرا بر جمله ناخوش گشته بود |
۹۰۲ | Q | حیله کردند آمدند ایشان بشیر | * | کز وظیفه ما ترا داریم سیر |
۹۰۲ | N | حیله کردند آمدند ایشان بشیر | * | کز وظیفه ما ترا داریم سیر |
۹۰۳ | Q | بعد ازین اندر پی صیدی مَیا | * | تا نگردد تلخ بر ما این گِیا |
۹۰۳ | N | بعد از این اندر پی صیدی میا | * | تا نگردد تلخ بر ما این گیا |