block:1030
۶۶۸ | Q | بعدِ ماهی خلق گفتند ای مهان | * | از امیران کیست بر جایش نشان |
۶۶۸ | N | بعد ماهی خلق گفتند ای مهان | * | از امیران کیست بر جایش نشان |
۶۶۹ | Q | تا بجای او شناسیمش امام | * | دست و دامن را بدستِ او دهیم |
۶۶۹ | N | تا به جای او شناسیمش امام | * | دست و دامن را بدست او دهیم |
۶۷۰ | Q | چونک شد خورشید و ما را کرد داغ | * | چاره نبْود بر مقامش از چراغ |
۶۷۰ | N | چون که شد خورشید و ما را کرد داغ | * | چاره نبود بر مقامش از چراغ |
۶۷۱ | Q | چونک شد از پیشِ دیده وصلِ یار | * | نایبی باید ازومان یادگار |
۶۷۱ | N | چونک شد از پیش دیده وصل یار | * | نایبی باید از او مان یادگار |
۶۷۲ | Q | چونک گُل بگْذشت و گُلشن شد خراب | * | بوی گُل را از که یابیم از گُلاب |
۶۷۲ | N | چون که گل بگذشت و گلشن شد خراب | * | بوی گل را از که یابیم از گلاب |
۶۷۳ | Q | چون خدا اندر نیاید در عیان | * | نایبِ حقّاند این پیغمبران |
۶۷۳ | N | چون خدا اندر نیاید در عیان | * | نایب حقاند این پیغمبران |
۶۷۴ | Q | نه غلط گفتم که نایب با منوب | * | گر دو پنداری قبیح آید نه خوب |
۶۷۴ | N | نه غلط گفتم که نایب با منوب | * | گر دو پنداری قبیح آید نه خوب |
۶۷۵ | Q | نه دو باشد تا توی صورت پرست | * | پیشِ او یک گشت کز صورت بَرست |
۶۷۵ | N | نه دو باشد تا تویی صورت پرست | * | پیش او یک گشت کز صورت برست |
۶۷۶ | Q | چون بصورت بنگری چشمِ تو دُوست | * | تو بنورش در نگر کز چشم رُست |
۶۷۶ | N | چون به صورت بنگری چشم تو دست | * | تو به نورش درنگر کز چشم رست |
۶۷۷ | Q | نورِ هر دو چشم نتْوان فرق کرد | * | چونک در نورش نظر انداخت مَرد |
۶۷۷ | N | نور هر دو چشم نتوان فرق کرد | * | چون که در نورش نظر انداخت مرد |
۶۷۸ | Q | ده چراغ ار حاضر آید در مکان | * | هر یکی باشد بصورت غیر آن |
۶۷۸ | N | ده چراغ ار حاضر آید در مکان | * | هر یکی باشد به صورت غیر آن |
۶۷۹ | Q | فرق نتْوان کرد نورِ هر یکی | * | چون به نورش رُوی آری بیشکی |
۶۷۹ | N | فرق نتوان کرد نور هر یکی | * | چون به نورش روی آری بیشکی |
۶۸۰ | Q | گر تو صد سِیب و صد آبی بشْمری | * | صد نماند یک شود چون بفْشری |
۶۸۰ | N | گر تو صد سیب و صد آبی بشمری | * | صد نماند یک شود چون بفشری |
۶۸۱ | Q | در معانی قِسمت و اعداد نیست | * | در معانی تَجزِیَه و اَفراد نیست |
۶۸۱ | N | در معانی قسمت و اعداد نیست | * | در معانی تجزیه و افراد نیست |
۶۸۲ | Q | اِتّحادِ یار با یاران خَوشَست | * | پای معنی گیر صورت سرکشست |
۶۸۲ | N | اتحاد یار با یاران خوش است | * | پای معنی گیر صورت سرکش است |
۶۸۳ | Q | صورتِ سرکش گُدازان کن بَرنج | * | تا ببینی زیرِ او وحدت چو گَنج |
۶۸۳ | N | صورت سرکش گدازان کن به رنج | * | تا ببینی زیر او وحدت چو گنج |
۶۸۴ | Q | ور تو نگْذاری عنایتهای او | * | خود گدازد ای دلم مولای او |
۶۸۴ | N | ور تو نگذاری عنایتهای او | * | خود گدازد ای دلم مولای او |
۶۸۵ | Q | او نماید هم بدِلها خویش را | * | او بدوزد خرقهٔ درویش را |
۶۸۵ | N | او نماید هم به دلها خویش را | * | او بدوزد خرقهی درویش را |
۶۸۶ | Q | منبسط بودیم و یک جوهر همه | * | بیسَر و بیپا بُدیم آن سَر همه |
۶۸۶ | N | منبسط بودیم و یک جوهر همه | * | بیسر و بیپا بدیم آن سر همه |
۶۸۷ | Q | یک گهر بودیم همچون آفتاب | * | بیگره بودیم و صافی همچو آب |
۶۸۷ | N | یک گهر بودیم همچون آفتاب | * | بیگره بودیم و صافی همچو آب |
۶۸۸ | Q | چون بصورت آمد آن نورِ سَرَه | * | شد عدد چون سایههای کنگره |
۶۸۸ | N | چون به صورت آمد آن نور سره | * | شد عدد چون سایههای کنگره |
۶۸۹ | Q | کنگره ویران کُنید از مَنْجَنیق | * | تا رود فرق از میانِ این فریق |
۶۸۹ | N | کنگره ویران کنید از منجنیق | * | تا رود فرق از میان این فریق |
۶۹۰ | Q | شرحِ این را گفتمی من از مِری | * | لیک ترسم تا نلغزد خاطری |
۶۹۰ | N | شرح این را گفتمی من از مری | * | لیک ترسم تا نلغزد خاطری |
۶۹۱ | Q | نُکتهها چون تیغِ پولادست تیز | * | گر نداری تو سپر واپس گریز |
۶۹۱ | N | نکتهها چون تیغ پولاد است تیز | * | گر نداری تو سپر واپس گریز |
۶۹۲ | Q | پیشِ این الماس بی اِسپَر مَیَا | * | کز بریدن تیغ را نبْود حیا |
۶۹۲ | N | پیش این الماس بیاسپر میا | * | کز بریدن تیغ را نبود حیا |
۶۹۳ | Q | زین سبب من تیغ کردم در غلاف | * | تا که کژخوانی نخواند بر خلاف |
۶۹۳ | N | زین سبب من تیغ کردم در غلاف | * | تا که کج خوانی نخواند بر خلاف |
۶۹۴ | Q | آمدیم اندر تمامی داستان | * | وز وفاداریْ جمعِ راستان |
۶۹۴ | N | آمدیم اندر تمامیِ داستان | * | وز وفاداری جمع راستان |
۶۹۵ | Q | کز پسِ این پیشوا برخاستند | * | بر مقامش نایبی میخواستند |
۶۹۵ | N | کز پس این پیشوا برخاستند | * | بر مقامش نایبی میخواستند |