vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1021

بیان خسارت وزیر درین مکر
۵۲۱Qهمچو شه نادان و غافل بُد وزیر * پنجه می‌زد با قدیم ناگُزیر
۵۲۱Nهمچو شه نادان و غافل بد وزیر * پنجه می‌زد با قدیم ناگزیر
۵۲۲Qبا چنان قادر خدایی کز عدم * صد چو عالَم هست گرداند بدَم
۵۲۲Nبا چنان قادر خدایی کز عدم * صد چو عالم هست گرداند به دم
۵۲۳Qصد چو عالَم در نظر پیدا کند * چونک چشمت را بخود بینا کند
۵۲۳Nصد چو عالم در نظر پیدا کند * چون که چشمت را به خود بینا کند
۵۲۴Qگر جهان پیشت بزرگ و بی‌بُنیست * پیشِ قدرت ذرّه‌ای می‌دان که نیست
۵۲۴Nگر جهان پیشت بزرگ و بی‌بنی است * پیش قدرت ذره ای می‌دان که نیست
۵۲۵Qاین جهان خود حبسِ جانهای شماست * هین روید آن سو که صحرای شماست
۵۲۵Nاین جهان خود حبس جانهای شماست * هین روید آن سو که صحرای شماست
۵۲۶Qاین جهان محدود و آن خود بی‌حَدست * نقش و صورت پیشِ آن معنی سد‌ست
۵۲۶Nاین جهان محدود و آن خود بی‌حد است * نقش و صورت پیش آن معنی سد است
۵۲۷Qصد هزاران نیزهٔ فرعون را * در شکست از موسیی با یک عصا
۵۲۷Nصد هزاران نیزه‌ی فرعون را * در شکست از موسیی با یک عصا
۵۲۸Qصد هزاران طِبِّ جالینوس بود * پیشِ عیسی و دَمش افسوس بود
۵۲۸Nصد هزاران طب جالینوس بود * پیش عیسی و دمش افسوس بود
۵۲۹Qصد هزاران دفترِ اشعار بود * پیشِ حَرْفِ اُمِّیی‌اش عار بود
۵۲۹Nصد هزاران دفتر اشعار بود * پیش حرف امیی آن عار بود
۵۳۰Qبا چنین غالب خداوندی کسی * چون نمیرد گر نباشد او خسی
۵۳۰Nبا چنین غالب خداوندی کسی * چون نمیرد گر نباشد او خسی
۵۳۱Qبس دلِ چون کوه را انگیخت او * مرغِ زیرک با دو پا آویخت او
۵۳۱Nبس دل چون کوه را انگیخت او * مرغ زیرک با دو پا آویخت او
۵۳۲Qفهم و خاطر تیز کردن نیست راه * جز شکسته می‌نگیرد فضلِ شاه
۵۳۲Nفهم و خاطر تیز کردن نیست راه * جز شکسته می‌نگیرد فضل شاه
۵۳۳Qای بسا گنج آگنانِ کُنج‌کاو * کان خیال‌اندیش را شد ریشِ گاو
۵۳۳Nای بسا گنج آگنان کنج کاو * کان خیال اندیش را شد ریش گاو
۵۳۴Qگاو که بْوَد تا تو ریشِ او شوی * خاک چه بْوَد تا حشیشِ او شوی
۵۳۴Nگاو که بود تا تو ریش او شوی * خاک چه بود تا حشیش او شوی
۵۳۵Qچون زنی از کارِ بَد شد روی زرد * مَسْخ کرد او را خدا و زُهره کرد
۵۳۵Nچون زنی از کار بد شد روی زرد * مسخ کرد او را خدا و زهره کرد
۵۳۶Qعورتی را زُهره کردن مسخ بود * خاک و گِل گشتن نه مسخست ای عنود
۵۳۶Nعورتی را زهره کردن مسخ بود * خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود
۵۳۷Qروح می‌بُردت سوی چرخِ برین * سوی آب و گل شدی در اَسفَلین
۵۳۷Nروح می‌بردت سوی چرخ برین * سوی آب و گل شدی در اسفلین
۵۳۸Qخویشتن را مسخ کردی زین سُفول * زان وجودی که بُد آن رشکِ عقول
۵۳۸Nخویشتن را مسخ کردی زین سفول * ز آن وجودی که بد آن رشک عقول
۵۳۹Qپس ببین کین مسخ کردن چون بود * پیشِ آن مسخ این به غایت دون بود
۵۳۹Nپس ببین کین مسخ کردن چون بود * پیش آن مسخ این به غایت دون بود
۵۴۰Qاسبِ همَّت سوی اختر تاختی * آدمِ مسجود را نَشْناختی
۵۴۰Nاسب همت سوی اختر تاختی * آدم مسجود را نشناختی
۵۴۱Qآخر آدم‌زاده‌ای ای ناخَلَف * چند پنداری تو پَستی را شرف
۵۴۱Nآخر آدم زاده‌ای ای ناخلف * چند پنداری تو پستی را شرف
۵۴۲Qچند گویی من بگیرم عالَمی * این جهان را پر کنم از خود همی
۵۴۲Nچند گویی من بگیرم عالمی * این جهان را پر کنم از خود همی
۵۴۳Qگر جهان پُر برف گردد سربسر * تابِ خور بگْدازدش با یک نظَر
۵۴۳Nگر جهان پر برف گردد سربه‌سر * تاب خور بگدازدش با یک نظر
۵۴۴Qوِزْرِ او و صد وزیر و صد هزار * نیست گرداند خدا از یک شَرار
۵۴۴Nوزر او و صد وزیر و صد هزار * نیست گرداند خدا از یک شرار
۵۴۵Qعینِ آن تخییل را حکمت کند * عینِ آن زهر‌آب را شربت کند
۵۴۵Nعین آن تخییل را حکمت کند * عین آن زهر آب را شربت کند
۵۴۶Qآن گمان‌انگیز را سازد یقین * مِهرها رویاند از اسبابِ کین
۵۴۶Nآن گمان انگیز را سازد یقین * مهرها رویاند از اسباب کین
۵۴۷Qپرورد در آتش ابراهیم را * ایمنی روح سازد بیم را
۵۴۷Nپرورد در آتش ابراهیم را * ایمنی روح سازد بیم را
۵۴۸Qاز سبب سوزیش من سوداییَم * در خیالاتش چو سوفسطاییَم
۵۴۸Nاز سبب سوزیش من سودایی‌ام * در خیالاتش چو سوفسطایی‌ام