block:1090
۱۸۲۵ | Q | بعد از آنش از قفس بیرون فگند | * | طوطیک پّرید تا شاخِ بلند |
۱۸۲۵ | N | بعد از آنش از قفس بیرون فگند | * | طوطیک پرید تا شاخ بلند |
۱۸۲۶ | Q | طوطی مرده چنان پرواز کرد | * | کآفتابِ از شرق ترکی تاز کرد |
۱۸۲۶ | N | طوطی مرده چنان پرواز کرد | * | کافتاب از چرخ ترکی تاز کرد |
۱۸۲۷ | Q | خواجه حیران گشت اندر کارِ مرغ | * | بیخبر ناگه بدید اسرارِ مرغ |
۱۸۲۷ | N | خواجه حیران گشت اندر کار مرغ | * | بیخبر ناگه بدید اسرار مرغ |
۱۸۲۸ | Q | روی بالا کرد و گفت ای عندلیب | * | از بَیانِ حال خودْمان دِه نصیب |
۱۸۲۸ | N | روی بالا کرد و گفت ای عندلیب | * | از بیان حال خودمان ده نصیب |
۱۸۲۹ | Q | او چه کرد آنجا که تو آموختی | * | ساختی مکری و ما را سوختی |
۱۸۲۹ | N | او چه کرد آن جا که تو آموختی | * | ساختی مکری و ما را سوختی |
۱۸۳۰ | Q | گفت طوطی کو بفعلم پند داد | * | که رها کن لطفِ آواز و وداد |
۱۸۳۰ | N | گفت طوطی کاو به فعلم پند داد | * | که رها کن لطف آواز و وداد |
۱۸۳۱ | Q | زانك آوازت ترا در بند کرد | * | خویشتن مُرده پیِ این پَند کرد |
۱۸۳۱ | N | ز آن که آوازت ترا در بند کرد | * | خویشتن مرده پی این پند کرد |
۱۸۳۲ | Q | یعنی ای مُطْرِب شده با عام و خاص | * | مُرده شَو چون من که تا یابی خلاص |
۱۸۳۲ | N | یعنی ای مطرب شده با عام و خاص | * | مرده شو چون من که تا یابی خلاص |
۱۸۳۳ | Q | دانه باشی مُرغکانت بر چِنند | * | غنچه باشی کودکانت بر کَنند |
۱۸۳۳ | N | دانه باشی مرغکانت بر چنند | * | غنچه باشی کودکانت بر کنند |
۱۸۳۴ | Q | دانه پنهان کُن بکُلّی دام شَوْ | * | غنچه پنهان کن گیاهِ بام شَوْ |
۱۸۳۴ | N | دانه پنهان کن بکلی دام شو | * | غنچه پنهان کن گیاه بام شو |
۱۸۳۵ | Q | هر که داد او حُسنِ خود را در مَزاد | * | صد قضای بَد سوی او رُو نهاد |
۱۸۳۵ | N | هر که داد او حسن خود را در مزاد | * | صد قضای بد سوی او رو نهاد |
۱۸۳۶ | Q | چَشمها و خشمها و رَشکها | * | بر سَرش ریزد چو آب از مَشکها |
۱۸۳۶ | N | چشمها و خشمها و رشکها | * | بر سرش ریزد چو آب از مشکها |
۱۸۳۷ | Q | دشمنان او را ز غیرت میدِرَند | * | دوستان هم روزگارش میبرند |
۱۸۳۷ | N | دشمنان او را ز غیرت میدرند | * | دوستان هم روزگارش میبرند |
۱۸۳۸ | Q | آنك غافل بود از کِشت و بهار | * | کو چه داند قیمت این روزگار |
۱۸۳۸ | N | آن که غافل بود از کشت بهار | * | او چه داند قیمت این روزگار |
۱۸۳۹ | Q | در پناهِ لطفِ حق باید گریخت | * | کو هزاران لطف بر ارواح ریخت |
۱۸۳۹ | N | در پناه لطف حق باید گریخت | * | کاو هزاران لطف بر ارواح ریخت |
۱۸۴۰ | Q | تا پناهی یابی آنگه چون پناه | * | آب و آتش مر ترا گردد سپاه |
۱۸۴۰ | N | تا پناهی یابی آن گه چون پناه | * | آب و آتش مر ترا گردد سپاه |
۱۸۴۱ | Q | نوح و موسی را نه دریا یار شُد | * | نه بر اُعداشان بکین قَهّار شد |
۱۸۴۱ | N | نوح و موسی را نه دریا یار شد | * | نه بر اعداشان به کین قهار شد |
۱۸۴۲ | Q | آتش ابراهیم را نه قلعه بود | * | تا بر آورد از دلِ نمرود دود |
۱۸۴۲ | N | آتش ابراهیم را نی قلعه بود | * | تا بر آورد از دل نمرود دود |
۱۸۴۳ | Q | کوه یحیی را نه سوی خویش خواند | * | قاصدانش را بزخمِ سنگ راند |
۱۸۴۳ | N | کوه یحیی را نه سوی خویش خواند | * | قاصدانش را به زخم سنگ راند |
۱۸۴۴ | Q | گفت ای یحیی بیا در من گریز | * | تا پناهت باشم از شمشیرِ تیز |
۱۸۴۴ | N | گفت ای یحیی بیا در من گریز | * | تا پناهت باشم از شمشیر تیز |