vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1131

در بیان آنک عاشق دیواریست که برو تاب آفتاب زند و جهد و جهاد نکرد تا فهم کند که آن تاب و رونق از دیوار نیست از قرص آفتاب است در آسمان چهارم لاجرم کلّی دل بر دیوار نهاد چون پرتو آفتاب بآفتاب پیوست او محروم ماند ابداً وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ
۲۸۰۱Qعاشقانِ کُلّ نه این عُشَّاق جُزو * مانْد از کلّ آنک شد مُشتاقِ جُزو
۲۸۰۱Nعاشقان کل نه این عشاق جزو * ماند از کل آن که شد مشتاق جزو
۲۸۰۲Qچونک جُزوی عاشقِ جُزوی شود * زود معشوقش بکلِّ خود رود
۲۸۰۲Nچون که جزوی عاشق جزوی شود * زود معشوقش به کل خود رود
۲۸۰۳Qریش گاوِ بندهٔ غیر آمد او * غرقه شد کف در ضعیفی در زد او
۲۸۰۳Nریش گاو بنده‌ی غیر آمد او * غرقه شد کف در ضعیفی در زد او
۲۸۰۴Qنیست حاکم تا کند تیمارِ او * کارِ خواجهٔ خود کند یا کارِ او
۲۸۰۴Nنیست حاکم تا کند تیمار او * کار خواجه‌ی خود کند یا کار او