block:1130
۲۷۷۳ | Q | آن عرابی از بیابانِ بعید | * | بَر دَرِ دار الخلافه چون رسید |
۲۷۷۳ | N | آن عرابی از بیابان بعید | * | بر در دار الخلافه چون رسید |
۲۷۷۴ | Q | پس نقیبان پیشِ او باز آمدند | * | بس گلابِ لطف بر جَیْبش زدند |
۲۷۷۴ | N | پس نقیبان پیش او باز آمدند | * | بس گلاب لطف بر جیبش زدند |
۲۷۷۵ | Q | حاجت او فهمشان شد بیمقال | * | کارِ ایشان بُد عطا پیش از سؤال |
۲۷۷۵ | N | حاجت او فهمشان شد بیمقال | * | کار ایشان بد عطا پیش از سؤال |
۲۷۷۶ | Q | پس بدو گفتند یا وَجْه اؐلعرب | * | از کجایی چونی از راه و تَعَب |
۲۷۷۶ | N | پس بدو گفتند یا وجه العرب | * | از کجایی چونی از راه و تعب |
۲۷۷۷ | Q | گفت وَجْهم گر مرا وَجْهی دهید | * | بیوُجُوهم چون پسِ پُشتم نهید |
۲۷۷۷ | N | گفت وجهم گر مرا وجهی دهید | * | بیوجوهم چون پس پشتم نهید |
۲۷۷۸ | Q | ای که در رُوتان نشان مهتری | * | فَرّتان خوشتر ز زرِّ جعفری |
۲۷۷۸ | N | ای که در روتان نشان مهتری | * | فرتان خوشتر ز زر جعفری |
۲۷۷۹ | Q | ای که یک دیدارتان دیدارها | * | ای نثارِ دینتان دینارها |
۲۷۷۹ | N | ای که یک دیدارتان دیدارها | * | ای نثار دینتان دینارها |
۲۷۸۰ | Q | ای همه یَنْظُر بِنُورِ الؐلَّه شده | * | بهر بخشش از بر شه آمده |
۲۷۸۰ | N | ای همه ینظر بنور اللَّه شده | * | از بر حق بهر بخشش آمده |
۲۷۸۱ | Q | تا زنید آن کیمیاهای نظَر | * | بَر سرِ مسهای اشخاصِ بشَر |
۲۷۸۱ | N | تا زنید آن کیمیاهای نظر | * | بر سر مسهای اشخاص بشر |
۲۷۸۲ | Q | من غریبم از بیابان آمدم | * | بر امیدِ لطفِ سلطان آمدم |
۲۷۸۲ | N | من غریبم از بیابان آمدم | * | بر امید لطف سلطان آمدم |
۲۷۸۳ | Q | بویِ لطفِ او بیابانها گرفت | * | ذرّههای ریگ هم جانها گرفت |
۲۷۸۳ | N | بوی لطف او بیابانها گرفت | * | ذرههای ریگ هم جانها گرفت |
۲۷۸۴ | Q | تا بدین جا بهرِ دینار آمدم | * | چون رسیدم مستِ دیدار آمدم |
۲۷۸۴ | N | تا بدین جا بهر دینار آمدم | * | چون رسیدم مست دیدار آمدم |
۲۷۸۵ | Q | بهرِ نان شخصی سوی نانبا دوید | * | داد جان چون حُسنِ نانبا را بدید |
۲۷۸۵ | N | بهر نان شخصی سوی نانوا دوید | * | داد جان چون حسن نانوا را بدید |
۲۷۸۶ | Q | بهرِ فُرجه شد یکی تا گلْستان | * | فرجهٔ او شد جمالِ باغبان |
۲۷۸۶ | N | بهر فرجه شد یکی تا گلستان | * | فرجهی او شد جمال باغبان |
۲۷۸۷ | Q | همچو اعرابی که آب از چَه کشید | * | آبِ حیوان از رخِ یوسف چَشید |
۲۷۸۷ | N | همچو اعرابی که آب از چه کشید | * | آب حیوان از رخ یوسف چشید |
۲۷۸۸ | Q | رفت موسی کآتش آرد او بدست | * | آتشی دید او که از آتش بَرست |
۲۷۸۸ | N | رفت موسی کاتش آرد او به دست | * | آتشی دید او که از آتش برست |
۲۷۸۹ | Q | جَست عیسی تا رهد از دشمنان | * | بُردش آن جَستن بچارم آسمان |
۲۷۸۹ | N | جست عیسی تا رهد از دشمنان | * | بردش آن جستن به چارم آسمان |
۲۷۹۰ | Q | دامِ آدم خوشهٔ گندم شده | * | تا وجودش خوشهٔ مردم شده |
۲۷۹۰ | N | دام آدم خوشهی گندم شده | * | تا وجودش خوشهی مردم شده |
۲۷۹۱ | Q | باز آید سوی دام از بهرِ خَور | * | ساعدِ شَه یابد و اقبال و فَر |
۲۷۹۱ | N | باز آید سوی دام از بهر خور | * | ساعد شه یابد و اقبال و فر |
۲۷۹۲ | Q | طفل شد مَکْتَب پیِ کسبِ هنر | * | بر امیدِ مرغ با لطفِ پدر |
۲۷۹۲ | N | طفل شد مکتب پی کسب هنر | * | بر امید مرغ با لطف پدر |
۲۷۹۳ | Q | پس ز مکتب آن یکی صَدْری شده | * | ماهگانه داده و بَدْرِی شده |
۲۷۹۳ | N | پس ز مکتب آن یکی صدری شده | * | ماهگانه داده و بدری شده |
۲۷۹۴ | Q | آمده عبَّاس حرب از بهرِ کین | * | بهرِ قمعِ احمد و اِستیزِ دین |
۲۷۹۴ | N | آمده عباس حرب از بهر کین | * | بهر قمع احمد و استیز دین |
۲۷۹۵ | Q | گشته دین را تا قیامت پُشت و رُو | * | در خلافت او و فرزندانِ او |
۲۷۹۵ | N | گشته دین را تا قیامت پشت و رو | * | در خلافت او و فرزندان او |
۲۷۹۶ | Q | من برین دَر طالبِ چیز آمدم | * | صدر گشتم چون بدهلیز آمدم |
۲۷۹۶ | N | من بر این در طالب چیز آمدم | * | صدر گشتم چون به دهلیز آمدم |
۲۷۹۷ | Q | آب آوردم بتُخفه بَهرِ نان | * | بویِ نانم بُرد تا صدرِ جنان |
۲۷۹۷ | N | آب آوردم به تحفه بهر نان | * | بوی نانم برد تا صدر جنان |
۲۷۹۸ | Q | نان بُرون راند آدمی را از بهشت | * | نان مرا اندر بهشتی در سِرشت |
۲۷۹۸ | N | نان برون راند آدمی را از بهشت | * | نان مرا اندر بهشتی در سرشت |
۲۷۹۹ | Q | رَستم از آب و ز نان همچون مَلَک | * | بیغرض گردم برین دَر چون فلک |
۲۷۹۹ | N | رستم از آب و ز نان همچون ملک | * | بیغرض گردم بر این در چون فلک |
۲۸۰۰ | Q | بیغرض نبْود به گَرْدِش در جهان | * | غیرِ جسم و غیرِ جانِ عاشقان |
۲۸۰۰ | N | بیغرض نبود به گردش در جهان | * | غیر جسم و غیر جان عاشقان |