block:1053
۱۰۲۷ | Q | این سخن پایان ندارد هوش دار | * | هوش سوی قصهٔ خرگوش دار |
۱۰۲۷ | N | این سخن پایان ندارد هوش دار | * | گوش سوی قصهی خرگوش دار |
۱۰۲۸ | Q | گوشِ خَر بفْروش و دیگر گوشْ خَر | * | کین سخن را در نیابد گوشِ خَر |
۱۰۲۸ | N | گوش خر بفروش و دیگر گوش خر | * | کاین سخن را در نیابد گوش خر |
۱۰۲۹ | Q | رَوْ تو روبهبازیِ خرگوش بین | * | مکر و شیراندازی خرگوش بین |
۱۰۲۹ | N | رو تو روبه بازی خرگوش بین | * | مکر و شیر اندازی خرگوش بین |
۱۰۳۰ | Q | خاتم مُلک سُلیمانست عِلْم | * | جملهٔ عالَم صورت و جانست عِلْم |
۱۰۳۰ | N | خاتم ملک سلیمان است علم | * | جمله عالم صورت و جان است علم |
۱۰۳۱ | Q | آدمی را زین هنر بیچاره گشت | * | خلقِ دریاها و خلقِ کوه و دشت |
۱۰۳۱ | N | آدمی را زین هنر بیچاره گشت | * | خلق دریاها و خلق کوه و دشت |
۱۰۳۲ | Q | زو پلنگ و شیر ترسان همچو موش | * | زو نهنگ و بحر در صَفرا و جوش |
۱۰۳۲ | N | زو پلنگ و شیر ترسان همچو موش | * | زو نهنگ و بحر در صفرا و جوش |
۱۰۳۳ | Q | زو پری و دیو ساحلها گرفت | * | هر یکی در جای پنهان جا گرفت |
۱۰۳۳ | N | زو پری و دیو ساحلها گرفت | * | هر یکی در جای پنهان جا گرفت |
۱۰۳۴ | Q | آدمی را دشمنِ پنهان بسیست | * | آدمی با حذر عاقل کسیست |
۱۰۳۴ | N | آدمی را دشمن پنهان بسی است | * | آدمی با حذر عاقل کسی است |
۱۰۳۵ | Q | خَلقِ پنهان زشتشان و خوبشان | * | میزند در دل بهر دَم کوبشان |
۱۰۳۵ | N | خلق پنهان زشتشان و خوبشان | * | میزند در دل بهر دم کوبشان |
۱۰۳۶ | Q | بهرِ غُسل ار در رَوی در جویبار | * | بر تو آسیبی زند در آب خار |
۱۰۳۶ | N | بهر غسل ار در روی در جویبار | * | بر تو آسیبی زند در آب خار |
۱۰۳۷ | Q | گرچه پنهان خار در آبست پست | * | چونک در تو میخَلَد دانی که هست |
۱۰۳۷ | N | گر چه پنهان خار در آب است پست | * | چون که در تو میخلد دانی که هست |
۱۰۳۸ | Q | خار خار وَحیْها و وسْوسه | * | از هزاران کس بود نه یک کَسَه |
۱۰۳۸ | N | خار خار وحیها و وسوسه | * | از هزاران کس بود نی یک کسه |
۱۰۳۹ | Q | باش تا حِسْهای تو مُبْدَل شود | * | تا ببینیشان و مُشکلِ حَل شود |
۱۰۳۹ | N | باش تا حسهای تو مبدل شود | * | تا ببینیشان و مشکل حل شود |
۱۰۴۰ | Q | تا سخنهای کیان رَد کردهای | * | تا کِیان را سَرْوَرِ خَود کردهای |
۱۰۴۰ | N | تا سخنهای کیان رد کردهای | * | تا کیان را سرور خود کردهای |