block:1140
۳۰۴۲ | Q | گفت شیر ای گرگ این را بخش کُن | * | معدلت را نو کُن ای گرگِ کهُن |
۳۰۴۲ | N | گفت شیر ای گرگ این را بخش کن | * | معدلت را نو کن ای گرگ کهن |
۳۰۴۳ | Q | نایبِ من باش در قسمتگری | * | تا پدید آید که تو چه گوهری |
۳۰۴۳ | N | نایب من باش در قسمتگری | * | تا پدید آید که تو چه گوهری |
۳۰۴۴ | Q | گفت ای شَه گاوِ وَحشی بخشِ تُست | * | آن بزرگ و تو بزرگ و زفت و چُست |
۳۰۴۴ | N | گفت ای شه گاو وحشی بخش تست | * | آن بزرگ و تو بزرگ و زفت و چست |
۳۰۴۵ | Q | بُز مرا که بُز میانهست و وَسَط | * | روبها خرگوش بِسْتان بیغلط |
۳۰۴۵ | N | بز مرا که بز میانه ست و وسط | * | روبها خرگوش بستان بیغلَط |
۳۰۴۶ | Q | شیر گفت ای گرگ چون گفتی بگو | * | چونک من باشم تو گویی ما و تو |
۳۰۴۶ | N | شیر گفت ای گرگ چون گفتی بگو | * | چون که من باشم تو گویی ما و تو |
۳۰۴۷ | Q | گرگ خود چه سگ بود کو خویش دید | * | پیشِ چون من شیرِ بیمِثل و نَدید |
۳۰۴۷ | N | گرگ خود چه سگ بود کاو خویش دید | * | پیش چون من شیر بیمثل و ندید |
۳۰۴۸ | Q | گفت پیش آ ای خری کاو خود خرید | * | پیشش آمد پنجه زد او را درید |
۳۰۴۸ | N | گفت پیش آ ای خری کاو خود بدید | * | پیشش آمد پنجه زد او را درید |
۳۰۴۹ | Q | چون ندیدش مغز و تدبیرِ رشید | * | در سیاست پوستش از سر کشید |
۳۰۴۹ | N | چون ندیدش مغز و تدبیر رشید | * | در سیاست پوستش از سر کشید |
۳۰۵۰ | Q | گفت چون دیدِ مَنَت از خود نبُرد | * | این چنین جان را بباید زار مُرد |
۳۰۵۰ | N | گفت چون دید منت از خود نبرد | * | این چنین جان را بباید زار مرد |
۳۰۵۱ | Q | چون نبودی فانی اندر پیشِ من | * | فضل آمد مر ترا گردن زدن |
۳۰۵۱ | N | چون نبودی فانی اندر پیش من | * | فضل آمد مر ترا گردن زدن |
۳۰۵۲ | Q | کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ جز وجهِ او | * | چون نهای در وَجْهِ او هستی مجو |
۳۰۵۲ | N | کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ جز وجه او | * | چون نهای در وجه او هستی مجو |
۳۰۵۳ | Q | هر که اندر وَجهِ ما باشد فَنا | * | کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ نبْود جزا |
۳۰۵۳ | N | هر که اندر وجه ما باشد فنا | * | کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ نبود جزا |
۳۰۵۴ | Q | زانک در اِلّاست او از لا گذَشت | * | هر که در اِلّاست او فانی نگشت |
۳۰۵۴ | N | ز آن که در الاست او از لا گذشت | * | هر که در الاست او فانی نگشت |
۳۰۵۵ | Q | هر که بر دَر او من و ما میزَند | * | رَدِّ بابست او و بر لا میتَند |
۳۰۵۵ | N | هر که بر در او من و ما میزند | * | رد باب است او و بر لا میتند |