vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1136

در صفت پیر و مطاوعت وی
۲۹۳۴Qای ضیآء الحق حُسام الدّین بگیر * یک دو کاغذ بر فزا در وَصفِ پیر
۲۹۳۴Nای ضیاء الحق حسام الدین بگیر * یک دو کاغذ بر فزا در وصف پیر
۲۹۳۵Qگر چه جسمِ نازکت را زور نیست * لیک بی‌خورشید ما را نور نیست
۲۹۳۵Nگر چه جسم نازکت را زور نیست * لیک بی‌خورشید ما را نور نیست
۲۹۳۶Qگر چه مِصباح و زُجاجه گشته‌ای * لیک سَرْخَیْلِ دلی سرْرِشته‌ای
۲۹۳۶Nگر چه مصباح و زجاجه گشته‌ای * لیک سر خیل دلی سر رشته‌ای
۲۹۳۷Qچون سَرِ رشته بدست و کامِ تُست * دُرّهای عِقدِ دل ز اِنعامِ تُست
۲۹۳۷Nچون سر رشته به دست و کام تست * درهای عقد دل ز انعام تست
۲۹۳۸Qبر نویس احوالِ پیرِ راه‌دان * پیر را بگزین و عینِ راه دان
۲۹۳۸Nبر نویس احوال پیر راهدان * پیر را بگزین و عین راه دان
۲۹۳۹Qپیر تابستان و خلقان تیر ماه * خلق مانندِ شبند و پیر ماه
۲۹۳۹Nپیر تابستان و خلقان تیر ماه * خلق مانند شب‌اند و پیر ماه
۲۹۴۰Qکرده‌ام بختِ جوان را نام پیر * کو ز حق پیرست نز ایَّام پیر
۲۹۴۰Nکرده‌ام بخت جوان را نام پیر * کاو ز حق پیر است نز ایام پیر
۲۹۴۱Qاو چنان پیریست کش آغاز نیست * با چنان دُرِّ یتیم انباز نیست
۲۹۴۱Nاو چنان پیری است کش آغاز نیست * با چنان در یتیم انباز نیست
۲۹۴۲Qخود قوی‌تر می‌شود خَمْرِ کهن * خاصه آن خمری که باشد مِن لدُن
۲۹۴۲Nخود قوی‌تر می‌شود خمر کهن * خاصه آن خمری که باشد من لدن
۲۹۴۳Qپیر را بگزین که بی‌پیر این سفَر * هست بس پُر آفت و خوف و خطَر
۲۹۴۳Nپیر را بگزین که بی‌پیر این سفر * هست بس پر آفت و خوف و خطر
۲۹۴۴Qآن رهی که بارها تو رَفته‌ای * بی‌قلاوز اندر آن آشفته‌ای
۲۹۴۴Nآن رهی که بارها تو رفته‌ای * بی‌قلاووز اندر آن آشفته‌ای
۲۹۴۵Qپس رهی را که ندیدستی تو هیچ * هین مرَو تنها ز رَهْبَر سر مپیچ
۲۹۴۵Nپس رهی را که ندیده ستی تو هیچ * هین مرو تنها ز رهبر سر مپیچ
۲۹۴۶Qگر نباشد سایهٔ او بر تو گول * پس ترا سر گشته دارد بانگِ غُول
۲۹۴۶Nگر نباشد سایه‌ی او بر تو گول * پس ترا سر گشته دارد بانگ غول
۲۹۴۷Qغولت از ره افکند اندر گزند * از تو داهی‌تر درین ره بس بُدند
۲۹۴۷Nغولت از ره افکند اندر گزند * از تو داهی‌تر در این ره بس بدند
۲۹۴۸Qاز نُبی بشنو ضَلالِ ره‌روان * که چه‌شان کرد آن بلیسِ بَدْرَوان
۲۹۴۸Nاز نبی بشنو ضلال رهروان * که چشان کرد آن بلیس بد روان
۲۹۴۹Qصد هزاران ساله راه از جاده دور * بُردشان و کردشان ادبیر و عُور
۲۹۴۹Nصد هزاران ساله راه از جاده دور * بردشان و کردشان ادبار و عور
۲۹۵۰Qاستخوانهاشان ببین و مویشان * عبرتی گیر و مَران خَر سویشان
۲۹۵۰Nاستخوانهاشان ببین و مویشان * عبرتی گیر و مران خر سویشان
۲۹۵۱Qگردنِ خر گیر و سوی راه کَش * سوی رَه‌بانان و ره‌دانانِ خوش
۲۹۵۱Nگردن خر گیر و سوی راه کش * سوی ره‌بانان و ره دانان خوش
۲۹۵۲Qهین مَهلِ خر را و دست از وَی مدار * زانک عشقِ اوست سوی سبزه‌زار
۲۹۵۲Nهین مهل خر را و دست از وی مدار * ز آن که عشق اوست سوی سبزه‌زار
۲۹۵۳Qگر یکی دَم تو بغفلت وا هِلیش * اُو رَود فرسنگها سوی حَشیش
۲۹۵۳Nگر یکی دم تو به غفلت واهلیش * او رود فرسنگ‌ها سوی حشیش
۲۹۵۴Qدشمنِ راهست خر مستِ علَف * ای که بس خربنده را کرد او تلف
۲۹۵۴Nدشمن راه است خر مست علف * ای که بس خر بنده را کرد او تلف
۲۹۵۵Qگر ندانی ره هرانچِ خر بخواست * عکسِ آن کن خود بود آن راهِ راست
۲۹۵۵Nگر ندانی ره هر آن چه خر بخواست * عکس آن کن خود بود آن راه راست
۲۹۵۶Qشَاوِرُوهُنَّ وَانگه خالِفوا * إنَّ مَنْ لَمْ یَعْصِهِنَّ تَالِفُ
۲۹۵۶Nشاوِروهُنَّ پس آن گه خالفوا * إن من لم یعصهن تالف
۲۹۵۷Qبا هوا و آرزو کَم باش دوست * چون یُضِلُّک عن سَبیلِ الله اوست
۲۹۵۷Nبا هوا و آرزو کم باش دوست * چون یضلک عن سبیل الله اوست
۲۹۵۸Qاین هوا را نشکند اندر جهان * هیچ چیزی همچو سایهٔ همرهان
۲۹۵۸Nاین هوا را نشکند اندر جهان * هیچ چیزی همچو سایه‌ی همرهان