block:1137
۲۹۵۹ | Q | گفت پغامبر علی را کای علی | * | شیر حقّی پهلوانِ پُر دلی |
۲۹۵۹ | N | گفت پیغمبر علی را کای علی | * | شیر حقی پهلوانی پر دلی |
۲۹۶۰ | Q | لیک بر شیری مکن هم اعتماد | * | اندر آ در سایهٔ نَخلِ امید |
۲۹۶۰ | N | لیک بر شیری مکن هم اعتماد | * | اندر آ در سایهی نخل امید |
۲۹۶۱ | Q | اندر آ در سایهی آن عاقلی | * | کش نداند برد از ره ناقلی |
۲۹۶۱ | N | اندر آ در سایهٔ آن عاقِلی | * | کِش نداند بُرد از ره ناقِلی |
۲۹۶۲ | Q | ظلِّ او اندر زمین چون کوهِ قاف | * | روحِ او سیمرغِ بَس عالی طواف |
۲۹۶۲ | N | ظل او اندر زمین چون کوه قاف | * | روح او سیمرغ بس عالی طواف |
۲۹۶۳ | Q | گر بگویم تا قیامت نَعتِ او | * | هیچ آن را مَقطَع و غایت مجو |
۲۹۶۳ | N | گر بگویم تا قیامت نعت او | * | هیچ آن را مقطع و غایت مجو |
۲۹۶۴ | Q | در بشر روُپوش کردست آفتاب | * | فهم کن والله اعلم بالصَّواب |
۲۹۶۴ | N | در بشر رو پوش کرده ست آفتاب | * | فهم کن و الله اعلم بالصواب |
۲۹۶۵ | Q | یا علی از جملهٔ طاعاتِ راه | * | بر گُزین تو سایهٔ خاص الَه |
۲۹۶۵ | N | یا علی از جملهی طاعات راه | * | بر گزین تو سایهی خاص اله |
۲۹۶۶ | Q | هر کسی در طاعتی بگریختند | * | خویشتن را مَخلَصی انگیختند |
۲۹۶۶ | N | هر کسی در طاعتی بگریختند | * | خویشتن را مخلصی انگیختند |
۲۹۶۷ | Q | تو برو در سایهٔ عاقل گریز | * | تا رهی زان دشمنِ پنهانستیز |
۲۹۶۷ | N | تر برو در سایهی عاقل گریز | * | تا رهی ز آن دشمن پنهان ستیز |
۲۹۶۸ | Q | از همه طاعاتْ اینت بهترَست | * | سبق یابی بر هران سابق که هست |
۲۹۶۸ | N | از همه طاعات اینت بهتر است | * | سبق یابی بر هر آن سابق که هست |
۲۹۶۹ | Q | چون گرفتت پیر هین تَسلیم شَو | * | همچو موسی زیرِ حُکمِ خِضْر رَوْ |
۲۹۶۹ | N | چون گرفتت پیر هین تسلیم شو | * | همچو موسی زیر حکم خضر رو |
۲۹۷۰ | Q | صبر کن بر کار خضری بینفاق | * | تا نگوید خضر رَوْ هَذا فِراق |
۲۹۷۰ | N | صبر کن بر کارِ خضری بینفاق | * | تا نگوید خضر رو هذا فراق |
۲۹۷۱ | Q | گر چه کَشتی بشکند تو دَم مزن | * | گر چه طفلی را کُشَد تو مُو مکَن |
۲۹۷۱ | N | گر چه کشتی بشکند تو دم مزن | * | گر چه طفلی را کشد تو مو مکن |
۲۹۷۲ | Q | دستِ او را حق چو دستِ خویش خواند | * | تا یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ براند |
۲۹۷۲ | N | دست او را حق چو دست خویش خواند | * | تا یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ براند |
۲۹۷۳ | Q | دستِ حق میراندش زندهش کند | * | زنده چه بود جانِ پایندهش کند |
۲۹۷۳ | N | دست حق میراندش زندهش کند | * | زنده چه بود جان پایندهش کند |
۲۹۷۴ | Q | هر که تنها نادِرا این ره بُرید | * | هم بعَونِ همَّت پیران رسید |
۲۹۷۴ | N | هر که تنها نادرا این ره برید | * | هم به عون همت پیران رسید |
۲۹۷۵ | Q | دستِ پیر از غایبان کوتاه نیست | * | دستِ او جز قبضهٔ اللَّه نیست |
۲۹۷۵ | N | دست پیر از غایبان کوتاه نیست | * | دست او جز قبضهی اللَّه نیست |
۲۹۷۶ | Q | غایبان را چون چنین خلعت دهند | * | حاضران از غایبان لاشک بهاند |
۲۹۷۶ | N | غایبان را چون چنین خلعت دهند | * | حاضران از غایبان لا شک بهند |
۲۹۷۷ | Q | غایبان را چون نواله میدهند | * | پیشِ مهمان تا چه نعمتها نهند |
۲۹۷۷ | N | غایبان را چون نواله میدهند | * | پیش مهمان تا چه نعمتها نهند |
۲۹۷۸ | Q | کو کسی کو پیش شه بندد کمر | * | تا کسی کو هست بیرون سوی دَر |
۲۹۷۸ | N | کو کسی که پیش شه بندد کمر | * | تا کسی که هست بیرون سوی در |
۲۹۷۹ | Q | چون گزیدی پیر نازکدل مباش | * | سُست و ریزیده چو آب و گِل مباش |
۲۹۷۹ | N | چون گزیدی پیر نازک دل مباش | * | سست و ریزیده چو آب و گل مباش |
۲۹۸۰ | Q | ور بهر زخمی تو پر کینه شوی | * | پس کجا بیصیقل آیینه شوی |
۲۹۸۰ | N | گر بهر زخمی تو پر کینه شوی | * | پس کجا بیصیقل آیینه شوی |