vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1074

آمدن رسول روم تا امیر المؤمنین عمر رضی الله عنو و دیدن او کرامات عمر رضی الله عنو
۱۳۹۰Qتا عُمَر آمد ز قَیْصَر یک رسول * در مدینه از بیابانِ نُغُول
۱۳۹۰Nتا عمر آمد ز قیصر یک رسول * در مدینه از بیابان نغول
۱۳۹۱Qگفت کو قصرِ خلیفه ای حشَم * تا من اسب و رخت را آنجا کَشَم
۱۳۹۱Nگفت کو قصر خلیفه ای حشم * تا من اسب و رخت را آن جا کشم
۱۳۹۲Qقوم گفتندش که او را قصر نیست * مر عمر را قصرِ جانِ روشنیست
۱۳۹۲Nقوم گفتندش که او را قصر نیست * مر عمر را قصر، جان روشنی است
۱۳۹۳Qگر چه از میری ورا آوازه‌ایست * همچو درویشان مر او را کازه‌ایست
۱۳۹۳Nگر چه از میری و را آوازه‌ی ایست * همچو درویشان مر او را کازه‌ای است
۱۳۹۴Qای برادر چون ببینی قَصرِ او * چونك در چشمِ دلت رُستست مو
۱۳۹۴Nای برادر چون ببینی قصر او * چون که در چشم دلت رسته ست مو
۱۳۹۵Qچشمِ دل از مو و عِلَّت پاک آر * وانگه آن دیدارِ قصرش چشم دار
۱۳۹۵Nچشم دل از مو و علت پاک آر * و آن گهان دیدار قصرش چشم دار
۱۳۹۶Qهرک را هَست از هَوَسها جانِ پاک * زود بیند حضرت و ایوانِ پاک
۱۳۹۶Nهر که را هست از هوسها جان پاک * زود بیند حضرت و ایوان پاک
۱۳۹۷Qچون محّمد پاک شد زین نار و دود * هر کجا رُو کرد وَجْهُ الله بود
۱۳۹۷Nچون محمد پاک شد زین نار و دود * هر کجا رو کرد وجه اللَّه بود
۱۳۹۸Qچون رفیقی وسوسهٔ بَدخواه را * کَی بدانی ثُمَّ وَجْهُ ٱلله را
۱۳۹۸Nچون رفیقی وسوسه‌ی بد خواه را * کی بدانی ثم وجه اللَّه را
۱۳۹۹Qهر کرا باشد ز سینه فَتْحِ باب * او ز هَر شهری ببیند آفتاب
۱۳۹۹Nهر که را باشد ز سینه فتح باب * او ز هر شهری ببیند آفتاب
۱۴۰۰Qحق پدیدست از میانِ دیگران * همچو ماه اندر میانِ اختران
۱۴۰۰Nحق پدید است از میان دیگران * همچو ماه اندر میان اختران
۱۴۰۱Qدو سرِ انگشت بر دو چشم نِه * هیچ بینی از جهان انصاف دِه
۱۴۰۱Nدو سر انگشت بر دو چشم نه * هیچ بینی از جهان انصاف ده
۱۴۰۲Qگر نبینی این جهان معدوم نیست * عیب جز ز انگشتِ نَفْسِ شوم نیست
۱۴۰۲Nگر نبینی این جهان معدوم نیست * عیب جز ز انگشت نفس شوم نیست
۱۴۰۳Qتو ز چشم انگشت را بردار هین * وانگهانی هر چه می‌خواهی ببین
۱۴۰۳Nتو ز چشم انگشت را بردار هین * و آن گهانی هر چه می‌خواهی ببین
۱۴۰۴Qنوح را گفتند اُمَّت کو ثواب * گفت او زان سوی وَ ٱسْتَغْشَوا ثیاب
۱۴۰۴Nنوح را گفتند امت کو ثواب * گفت او ز آن سوی و استغشوا ثیاب
۱۴۰۵Qرُو و سَر در جامه‌ها پیچیده‌اید * لاجرم با دیده و نادیده‌اید
۱۴۰۵Nرو و سر در جامه‌ها پیچیده‌اید * لا جرم با دیده و نادیده‌اید
۱۴۰۶Qآدمی دیدست و باقی پوستست * دید آنست آن که دیدِ دوستست
۱۴۰۶Nآدمی دید است و باقی پوست است * دید آن است آن که دید دوست است
۱۴۰۷Qچونك دیدِ دوست نبْود کُور بِه * دوست کو باقی نباشد دُور بِه
۱۴۰۷Nچون که دید دوست نبود کور به * دوست کاو باقی نباشد دور به
۱۴۰۸Qچون رسولِ روم این الفاظِ تَر * در سماع آورد شد مشتاق‌تر
۱۴۰۸Nچون رسول روم این الفاظ تر * در سماع آورد شد مشتاق‌تر
۱۴۰۹Qدیده را بر جُستنِ عُمَّر گماشت * رخت را و اسب را ضایع گذاشت
۱۴۰۹Nدیده را بر جستن عمر گماشت * رخت را و اسب را ضایع گذاشت
۱۴۱۰Qهر طرف اندر پیِ آن مردِ کار * می‌شدی پُرسانِ او دیوانه‌وار
۱۴۱۰Nهر طرف اندر پی آن مرد کار * می‌شدی پرسان او دیوانه‌وار
۱۴۱۱Qکین چنین مردی بود اندر جهان * وز جهان مانندِ جان باشد نهان
۱۴۱۱Nکاین چنین مردی بود اندر جهان * وز جهان مانند جان باشد نهان
۱۴۱۲Qجُست او را تاش چون بنده بود * لاجرم جوینده یابنده بود
۱۴۱۲Nجست او را تاش چون بنده بود * لا جرم جوینده یابنده بود
۱۴۱۳Qدید اعرابی زنی او را دَخیل * گفت عُمَّر نک بزیرِ آن نَخیل
۱۴۱۳Nدید اعرابی زنی او را دخیل * گفت عمر نک به زیر آن نخیل
۱۴۱۴Qزیر خرمابُن ز خلقان او جُدا * زیرِ سایه خفته بین سایهٔ خدا
۱۴۱۴Nزیر خرما بن ز خلقان او جدا * زیر سایه خفته بین سایه‌ی خدا