vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1075

یافتن رسول روم امیر المؤمین عمر را رضی الله عنه خفته در زیر درخت
۱۴۱۵Qآمد او آنجا و از دور ایستاد * مر عُمَر را دید و در لرز اوفتاد
۱۴۱۵Nآمد او آن جا و از دور ایستاد * مر عمر را دید و در لرز اوفتاد
۱۴۱۶Qهیبتی زان خفته آمد بر رسول * حالتی خوش کرد بر جانش نُزول
۱۴۱۶Nهیبتی ز آن خفته آمد بر رسول * حالتی خوش کرد بر جانش نزول
۱۴۱۷Qمِهْر و هیبت هست ضدِّ همدگر * این دو ضِد را دید جمع اندر جگر
۱۴۱۷Nمهر و هیبت هست ضد همدگر * این دو ضد را دید جمع اندر جگر
۱۴۱۸Qگفت با خود من شهان را دیده‌ام * پیش سلطانان مِه و بگْزیده‌ام
۱۴۱۸Nگفت با خود من شهان را دیده‌ام * پیش سلطانان مه و بگزیده‌ام
۱۴۱۹Qاز شهانم هیبَت و ترسی نبود * هیبتِ این مرد هوشم را ربود
۱۴۱۹Nاز شهانم هیبت و ترسی نبود * هیبت این مرد هوشم را ربود
۱۴۲۰Qرفته‌ام در بیشهٔ شیر و پلنگ * رویِ من زیشان نگردانید رنگ
۱۴۲۰Nرفته‌ام در بیشه‌ی شیر و پلنگ * روی من ز یشان نگردانید رنگ
۱۴۲۱Qبس شُدستم در مُصاف و کارزار * همچو شیر آن دم که باشد کار زار
۱۴۲۱Nبس شده‌ستم در مصاف و کارزار * همچو شیر آن دم که باشد کار زار
۱۴۲۲Qبس که خوردم بس زدم زخمِ گران * دل قوی‌تر بوده‌ام از دیگران
۱۴۲۲Nبس که خوردم بس زدم زخم گران * دل قوی تر بوده‌ام از دیگران
۱۴۲۳Qبی‌سلاح این مرد خفته بر زمین * من به هفت اندام لرزان چیست این
۱۴۲۳Nبی‌سلاح این مرد خفته بر زمین * من به هفت اندام لرزان چیست این
۱۴۲۴Qهیبتِ حقَّست این از خلق نیست * هیبتِ این مردِ صاحب دلق نیست
۱۴۲۴Nهیبت حق است این از خلق نیست * هیبت این مرد صاحب دلق نیست
۱۴۲۵Qهر که ترسید از حق و تقوی گُزید * ترسد از وی جِنّ و اِنْس و هر که دید
۱۴۲۵Nهر که ترسید از حق و تقوی گزید * ترسد از وی جن و انس و هر که دید
۱۴۲۶Qاندرین فکرت به حرمت دست بست * بعد یک ساعت عمر از خواب جست
۱۴۲۶Nاندر این فکرت به حرمت دست بست * بعد یک ساعت عمر از خواب جست
۱۴۲۷Qکرد خدمت مر عُمر را و سلام * گفت پیغمبر سلام آنگه کلام
۱۴۲۷Nکرد خدمت مر عمر را و سلام * گفت پیغمبر سلام آن گه کلام
۱۴۲۸Qپس علیکش گفت و او را پیش خواند * ایمنش کرد و به پیشِ خود نشاند
۱۴۲۸Nپس علیکش گفت و او را پیش خواند * ایمنش کرد و به پیش خود نشاند
۱۴۲۹Qلا تَخَافُوا هست نُزْلِ خایفان * هست در خَور از برای خایف آن
۱۴۲۹Nلا تخافوا هست نزل خایفان * هست در خور از برای خایف آن
۱۴۳۰Qهر که ترسد مر و را ایمن کنند * مر دلِ ترسنده را ساکن کنند
۱۴۳۰Nهر که ترسد مر و را ایمن کنند * مر دل ترسنده را ساکن کنند
۱۴۳۱Qآنك خوفش نیست چُون گویی مترس * درس چه دهی نیست او مُحتاجِ درس
۱۴۳۱Nآن که خوفش نیست چون گویی مترس * درس چه دهی نیست او محتاج درس
۱۴۳۲Qآن دل از جا رفته را دل شاد کرد * خاطرِ ویرانش را آباد کرد
۱۴۳۲Nآن دل از جا رفته را دل شاد کرد * خاطر ویرانش را آباد کرد
۱۴۳۳Qبعد از آن گفتش سخنهای دقیق * وز صفات پاکِ حق نعْمَ الرَّفیق
۱۴۳۳Nبعد از آن گفتش سخنهای دقیق * وز صفات پاک حق نعم الرفیق
۱۴۳۴Qوز نوازشهای حق اَبْدال را * تا بداند او مقام و حال را
۱۴۳۴Nوز نوازشهای حق ابدال را * تا بداند او مقام و حال را
۱۴۳۵Qحال چون جلوه ست زان زیبا عروس * وین مقام آن خلوت آمد با عروس
۱۴۳۵Nحال چون جلوه ست ز آن زیبا عروس * وین مقام آن خلوت آمد با عروس
۱۴۳۶Qجلوه بیند شاه و غیرِ شاه نیز * وقتِ خلوت نیست جز شاهِ عزیز
۱۴۳۶Nجلوه بیند شاه و غیر شاه نیز * وقت خلوت نیست جز شاه عزیز
۱۴۳۷Qجلوه کرده خاصّ و عامّان را عروس * خلوت اندر شاه باشد با عروس
۱۴۳۷Nجلوه کرده خاص و عامان را عروس * خلوت اندر شاه باشد با عروس
۱۴۳۸Qهست بسیار اهلِ حال از صوفیان * نادِرست اهلِ مقام اندر میان
۱۴۳۸Nهست بسیار اهل حال از صوفیان * نادر است اهل مقام اندر میان
۱۴۳۹Qاز منازلهای جانش یاد داد * وز سفرهای روانش یاد داد
۱۴۳۹Nاز منازلهای جانش یاد داد * وز سفرهای روانش یاد داد
۱۴۴۰Qوز زمانی کز زمان خالی بُدست * وز مقامِ قُدس که اجلالی بُدست
۱۴۴۰Nوز زمانی کز زمان خالی بده ست * وز مقام قدس که اجلالی بده ست
۱۴۴۱Qوز هوایی کاندر او سیمرغِ رُوح * پیش از این دیدست پرواز و فُتُوح
۱۴۴۱Nوز هوایی کاندر او سیمرغ روح * پیش از این دیده ست پرواز و فتوح
۱۴۴۲Qهر یکی پروازش از آفاق بیش * وز امید و نَهمتِ مشتاقْ بیش
۱۴۴۲Nهر یکی پروازش از آفاق بیش * وز امید و نهمت مشتاق بیش
۱۴۴۳Qچون عمر اَغْیارْرُو را یار یافت * جان او را طالبِ اسرار یافت
۱۴۴۳Nچون عمر اغیار رو را یار یافت * جان او را طالب اسرار یافت
۱۴۴۴Qشیخ کامل بود و طالب مُشْتهی * مرد چابک بود و مَرْکَب دَرگَهی
۱۴۴۴Nشیخ کامل بود و طالب مشتهی * مرد چابک بود و مرکب درگهی
۱۴۴۵Qدید آن مرشد که او ارشاد داشت * تخمِ پاک اندر زمینِ پاک کاشت
۱۴۴۵Nدید آن مرشد که او ارشاد داشت * تخم پاک اندر زمین پاک کاشت