block:1002
۳۵ | Q | بشنوید ای دوستان این داستان | * | خود حقیقت نقدِ حالِ ماست آن |
۳۵ | N | بشنوید ای دوستان این داستان | * | خود حقیقت نقد حال ماست آن |
۳۶ | Q | بود شاهی در زمانی پیش از این | * | ملک دنیا بودش و هم ملکِ دین |
۳۶ | N | بود شاهی در زمانی پیش از این | * | ملک دنیا بودش و هم ملک دین |
۳۷ | Q | اتفاقا شاه روزی شد سوار | * | با خواصِ خویش از بهرِ شکار |
۳۷ | N | اتفاقا شاه روزی شد سوار | * | با خواص خویش از بهر شکار |
۳۸ | Q | یک کنیزک دید شه بر شاهْ راه | * | شد غلامِ آن کنیزك پادشاه |
۳۸ | N | یک کنیزک دید شه بر شاه راه | * | شد غلام آن کنیزک جان شاه |
۳۹ | Q | مرغ جانش در قفس چون میطپید | * | داد مال و آن کنیزک را خرید |
۳۹ | N | مرغ جانش در قفس چون میطپید | * | داد مال و آن کنیزک را خرید |
۴۰ | Q | چون خرید او را و برخوردار شد | * | آن کنیزک از قضا بیمار شد |
۴۰ | N | چون خرید او را و برخوردار شد | * | آن کنیزک از قضا بیمار شد |
۴۱ | Q | آن یکی خَر داشت، پالانش نبود | * | یافت پالان گرگ خر را در ربود |
۴۱ | N | آن یکی خر داشت، پالانش نبود | * | یافت پالان گرگ خر را در ربود |
۴۲ | Q | کوزه بودش آب مینامد به دست | * | آب را چون یافت خود کوزه شکست |
۴۲ | N | کوزه بودش آب مینامد به دست | * | آب را چون یافت خود کوزه شکست |
۴۳ | Q | شه طبیبان جمع کرد از چپ و راست | * | گفت جانِ هر دو در دست شماست |
۴۳ | N | شه طبیبان جمع کرد از چپ و راست | * | گفت جان هر دو در دست شماست |
۴۴ | Q | جانِ من سَهلست جانِ جانم اوست | * | دردمند و خَستهام درمانم اوست |
۴۴ | N | جان من سهل است جان جانم اوست | * | دردمند و خستهام درمانم اوست |
۴۵ | Q | هر که درمان کرد مَر جانِ مرا | * | برد گنج و دُرّ و مرجانِ مرا |
۴۵ | N | هر که درمان کرد مر جان مرا | * | برد گنج و در و مرجان مرا |
۴۶ | Q | جمله گفتندش که جانبازی کنیم | * | فهم گرد آریم و انبازی کنیم |
۴۶ | N | جمله گفتندش که جانبازی کنیم | * | فهم گرد آریم و انبازی کنیم |
۴۷ | Q | هر یکی از ما مسیح عالمیست | * | هر الَم را در کف ما مرهمیست |
۴۷ | N | هر یکی از ما مسیح عالمی است | * | هر الم را در کف ما مرهمی است |
۴۸ | Q | گر خدا خواهد نگفتند از بَطَر | * | پس خدا بنْمودشان عجزِ بشَر |
۴۸ | N | ( (گر خدا خواهد))* نگفتند از بطر | * | پس خدا بنمودشان عجز بشر |
۴۹ | Q | ترکِ استثنا مُرادم قَسوتیست | * | نه همین گفتن که عارِض حالتیست |
۴۹ | N | ترک استثنا مرادم قسوتی است | * | نی همین گفتن که عارض حالتی است |
۵۰ | Q | ای بسا ناورده اِستثنا بگفت | * | جانِ او با جانِ استثناست جفت |
۵۰ | N | ای بسا ناورده استثنا به گفت | * | جان او با جان استثناست جفت |
۵۱ | Q | هر چه کردند از علاج و از دوا | * | گشت رنج افزون و حاجت ناروا |
۵۱ | N | هر چه کردند از علاج و از دوا | * | گشت رنج افزون و حاجت ناروا |
۵۲ | Q | آن کنیزک از مرض چون موی شد | * | چشمِ شه از اشکِ خون چون جوی شد |
۵۲ | N | آن کنیزک از مرض چون موی شد | * | چشم شه از اشک خون چون جوی شد |
۵۳ | Q | از قضا سرکنگبین صفرا فزود | * | روغنِ بادام خشکی مینمود |
۵۳ | N | از قضا سرکنگبین صفرا فزود | * | روغن بادام خشکی مینمود |
۵۴ | Q | از هلیله قبض شد اطلاق رفت | * | آب آتش را مدد شد همچو نَفْت |
۵۴ | N | از هلیله قبض شد اطلاق رفت | * | آب آتش را مدد شد همچو نفت |