vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1162

سؤال کردن آن کافر از علی کرّم الله وجهه که چون بر چون منی مظفّر شدی شمشیر را از دست چون انداختی
۳۷۷۳Qپس بگفت آن نَو مسلمان ولی * از سر مستی و لذّت با علی
۳۷۷۳N *
۳۷۷۴Qکه بفرما یا امیرَالمؤمنین * تا بجنرد جان بتن در چون جَنین
۳۷۷۴N *
۳۷۷۴(۲)Qهفت اختر هر جنین را مدتی * می‌کنند ای جان بنوبت خدمتی
۳۷۷۵Qچونک وقت آید که گیرد جان جنین * آفتابش آن زمان گردد مُعین
۳۷۷۵Nچون که وقت آید که جان گیرد جنین * آفتابش آن زمان گردد معین
۳۷۷۶Qاین جنین در جنبش آید ز آفتاب * کآفتابش جان همی‌بخشد شتاب
۳۷۷۶Nاین جنین در جنبش آید ز آفتاب * کافتابش جان همی‌بخشد شتاب
۳۷۷۷Qاز دگر انجم بجز نقشی نیافت * این جنین تا آفتابش بر نتافت
۳۷۷۷Nاز دگر انجم بجز نقشی نیافت * این جنین تا آفتابش بر نتافت
۳۷۷۸Qاز کدامین ره تعلّق یافت او * در رَحِم با آفتابِ خوب‌رو
۳۷۷۸Nاز کدامین ره تعلق یافت او * در رحم با آفتاب خوب رو
۳۷۷۹Qاز رهِ پنهان که دور از حسِّ ماست * آفتابِ چرخ را بَس راههاست
۳۷۷۹Nاز ره پنهان که دور از حس ماست * آفتاب چرخ را بس راههاست
۳۷۸۰Qآن رهی که زر بیابد قُوت ازو * وآن رهی که سنگ شد یاقوت ازو
۳۷۸۰Nآن رهی که زر بیابد قوت از او * و آن رهی که سنگ شد یاقوت از او
۳۷۸۱Qآن رهی که سرخ سازد لعل را * وان رهی که برق بخشد نعل را
۳۷۸۱Nآن رهی که سرخ سازد لعل را * و آن رهی که برق بخشد نعل را
۳۷۸۲Qآن رهی که پخته سازد میوه را * وآن رهی که دل دهد کالیوه را
۳۷۸۲Nآن رهی که پخته سازد میوه را * و آن رهی که دل دهد کالیوه را
۳۷۸۳Qباز گو ای بازِ پَرّ افروخته * با شه و با ساعدش آموخته
۳۷۸۳Nباز گو ای باز پر افروخته * با شه و با ساعدش آموخته
۳۷۸۴Qباز گو ای بازِ عنقاگیرِ شاه * ای سپاه اِشکن بخود نه با سپاه
۳۷۸۴Nباز گو ای باز عنقا گیر شاه * ای سپاه اشکن به خود نی با سپاه
۳۷۸۵Qامّتِ وَحدی یکی و صد هزار * باز گو ای بنده بازت را شکار
۳۷۸۵Nامت وحدی یکی و صد هزار * باز گو ای بنده بازت را شکار
۳۷۸۶Qدر مَحلِّ قهر این رحمت ز چیست * اژدها را دست‌ دادن راهِ کیست
۳۷۸۶Nدر محل قهر این رحمت ز چیست * اژدها را دست‌دادن راه کیست