block:1162
۳۷۷۳ | N | * | ||
۳۷۷۴ | N | * | ||
۳۷۷۵ | N | چون که وقت آید که جان گیرد جنین | * | آفتابش آن زمان گردد معین |
۳۷۷۶ | N | این جنین در جنبش آید ز آفتاب | * | کافتابش جان همیبخشد شتاب |
۳۷۷۷ | N | از دگر انجم بجز نقشی نیافت | * | این جنین تا آفتابش بر نتافت |
۳۷۷۸ | N | از کدامین ره تعلق یافت او | * | در رحم با آفتاب خوب رو |
۳۷۷۹ | N | از ره پنهان که دور از حس ماست | * | آفتاب چرخ را بس راههاست |
۳۷۸۰ | N | آن رهی که زر بیابد قوت از او | * | و آن رهی که سنگ شد یاقوت از او |
۳۷۸۱ | N | آن رهی که سرخ سازد لعل را | * | و آن رهی که برق بخشد نعل را |
۳۷۸۲ | N | آن رهی که پخته سازد میوه را | * | و آن رهی که دل دهد کالیوه را |
۳۷۸۳ | N | باز گو ای باز پر افروخته | * | با شه و با ساعدش آموخته |
۳۷۸۴ | N | باز گو ای باز عنقا گیر شاه | * | ای سپاه اشکن به خود نی با سپاه |
۳۷۸۵ | N | امت وحدی یکی و صد هزار | * | باز گو ای بنده بازت را شکار |
۳۷۸۶ | N | در محل قهر این رحمت ز چیست | * | اژدها را دستدادن راه کیست |