vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1102

نالیدن ستون حنّانه چون برای پیغامبر علیه السّلام منبر ساختند که جماعت انبوه شده بود گفتند ما روی مبارکت را بهنگام وعظ نمی‌بینیم و شنیدن رسول و صحابه آن ناله را و سؤال و جواب مصطفی با ستون صریح
۲۱۱۳Qاُسْتنِ حنانه از هجرِ رسول * ناله می‌زد همچو اربابِ عُقول
۲۱۱۳Nاستن حنانه از هجر رسول * ناله می‌زد همچو ارباب عقول
۲۱۱۴Qگفت پیغامبر چه خواهی ای سُتون * گفت جانم از فراقت گشت خون
۲۱۱۴Nگفت پیغمبر چه خواهی ای ستون * گفت جانم از فراقت گشت خون
۲۱۱۵Qمُسْنَدت من بودم از من تاختی * بر سرِ منبر تو مسند ساختی
۲۱۱۵Nمسندت من بودم از من تاختی * بر سر منبر تو مسند ساختی
۲۱۱۶Qگفت خواهی که ترا نخلی کنند * شرقی و غربی ز تو میوه چِنند
۲۱۱۶Nگفت خواهی که ترا نخلی کنند * شرقی و غربی ز تو میوه چنند
۲۱۱۷Qیا در آن عالم حقت سَروی کند * تا تر و تازه بمانی تا ابد
۲۱۱۷Nیا در آن عالم حقت سروی کند * تا تر و تازه بمانی تا ابد
۲۱۱۸Qگفت آن خواهم که دایم شد بَقاش * بشنو ای غافل کم از چوبی مباش
۲۱۱۸Nگفت آن خواهم که دایم شد بقاش * بشنو ای غافل کم از چوبی مباش
۲۱۱۹Qآن ستون را دفن کرد اندر زمین * تا چو مردُم حشر گردد یومِ دین
۲۱۱۹Nآن ستون را دفن کرد اندر زمین * تا چو مردم حشر گردد یوم دین
۲۱۲۰Qتا بدانی هر کرا یزدان بخواند * از همه کارِ جهان بی‌کار ماند
۲۱۲۰Nتا بدانی هر که را یزدان بخواند * از همه کار جهان بی‌کار ماند
۲۱۲۱Qهر کرا باشد ز یزدان کار و بار * یافت بار آنجا و بیرون شد ز کار
۲۱۲۱Nهر که را باشد ز یزدان کار و بار * یافت بار آن جا و بیرون شد ز کار
۲۱۲۲Qآنک او را نبْود از اسرار داد * کَی کند تصدیق او نالهٔ جماد
۲۱۲۲Nآن که او را نبود از اسرار داد * کی کند تصدیق او ناله‌ی جماد
۲۱۲۳Qگوید آری نه ز دل بهرِ وفاق * تا نگویندش که هست اهل نفاق
۲۱۲۳Nگوید آری نه ز دل بهر وفاق * تا نگویندش که هست اهل نفاق
۲۱۲۴Qگر نِیَنْدی واقفانِ امرِکُنْ * در جهان رَد گشته بودی این سخن
۲۱۲۴Nگر نیندی واقفان امر کُنْ * در جهان رد گشته بودی این سخن
۲۱۲۵Qصد هزاران ز اهلِ تقلید و نشان * افکندشان نیم وهمی در گمان
۲۱۲۵Nصد هزاران ز اهل تقلید و نشان * افکندشان نیم وهمی در گمان
۲۱۲۶Qکه بظَن تقلید و استدلالشان * قایمست و جملهٔ پَرّ و بالشان
۲۱۲۶Nکه به ظن تقلید و استدلالشان * قایم است و جمله پر و بالشان
۲۱۲۷Qشُبههٔ انگیزد آن شیطانِ دون * در فتند این جملهٔ کوران سرْنگون
۲۱۲۷Nشبهه‌ای انگیزد آن شیطان دون * در فتند این جمله کوران سر نگون
۲۱۲۸Qپایِ استدلالیان چوبین بود * پای چوبین سخت بی‌تمکین بود
۲۱۲۸Nپای استدلالیان چوبین بود * پای چوبین سخت بی‌تمکین بود
۲۱۲۹Qغیرِ آن قُطبِ زمانِ دیده‌وَر * کز ثباتش کوه گردد خیره سَر
۲۱۲۹Nغیر آن قطب زمان دیده‌ور * کز ثباتش کوه گردد خیره‌سر
۲۱۳۰Qپایِ نابینا عصا باشد عصا * تا نیُفْتد سرنگون او بر حَصا
۲۱۳۰Nپای نابینا عصا باشد عصا * تا نیفتد سر نگون او بر حصا
۲۱۳۱Qآن سواری کو سپه را شد ظفر * اهلِ دین را کیست سلطان بصر
۲۱۳۱Nآن سواری کاو سپه را شد ظفر * اهل دین را کیست سلطان بصر
۲۱۳۲Qبا عصا کوران اگر ره دیده‌اند * در پناهِ خلق روشن‌دیده‌اند
۲۱۳۲Nبا عصا کوران اگر ره دیده‌اند * در پناه خلق روشن دیده‌اند
۲۱۳۳Qگرنه بینایان بُدندی و شهان * جملهٔ کوران مُرده‌اندی در جهان
۲۱۳۳Nگرنه بینایان بدندی و شهان * جمله کوران مرده‌اندی در جهان
۲۱۳۴Qنه ز کوران کِشت آید نه دُرود * نه عمارت نه تجارتها و سود
۲۱۳۴Nنی ز کوران کشت آید نه درود * نه عمارت نه تجارتها و سود
۲۱۳۵Qگر نکردی رحمت و اِفضالتان * در شکستی چوبِ استدلالتان
۲۱۳۵Nگر نکردی رحمت و افضالتان * در شکستی چوب استدلالتان
۲۱۳۶Qاین عصا چه بود قیاسات و دلیل * آن عصا که دادشان بینا جلیل
۲۱۳۶Nاین عصا چه بود قیاسات و دلیل * آن عصا کی دادشان بینا جلیل
۲۱۳۷Qچون عصا شد آلتِ جنگ و نفیر * آن عصا را خُرْد بشْکن ای ضریر
۲۱۳۷Nچون عصا شد آلت جنگ و نفیر * آن عصا را خرد بشکن ای ضریر
۲۱۳۸Qاو عصاتان داد تا پیش آمدیت * آن عصا از خشم هم بر وی زدیت
۲۱۳۸Nاو عصاتان داد تا پیش آمدید * آن عصا از خشم هم بر وی زدید
۲۱۳۹Qحلقهٔ کوران بِچه کار اندرید * دیدبان را در میانه آورید
۲۱۳۹Nحلقه‌ی کوران به چه کار اندرید * دیدبان را در میانه آورید
۲۱۴۰Qدامنِ او گیر کو دادت عصا * در نگر کآدم چها دید از عصی
۲۱۴۰Nدامن او گیر کاو دادت عصا * در نگر کادم چها دید از عصی
۲۱۴۱Qمُعْجِزهٔ موسی و احمد را نگر * چون عصا شد مار و اُسْتُن با خبر
۲۱۴۱Nمعجزه‌ی موسی و احمد را نگر * چون عصا شد مار و استن با خبر
۲۱۴۲Qاز عصا ماری و از اُستُن حنین * پنج نوبت می‌زنند از بهرِ دین
۲۱۴۲Nاز عصا ماری و از استن حنین * پنج نوبت می‌زنند از بهر دین
۲۱۴۳Qگر نه نامعقول بودی این مَزَه * کَیْ بُدی حاجت بچندین معجزه
۲۱۴۳Nگرنه نامعقول بودی این مزه * کی بدی حاجت به چندین معجزه
۲۱۴۴Qهر چه معقولست عقلش می‌خورد * بی‌بیانِ معجزه بی‌جَرّ و مَد
۲۱۴۴Nهر چه معقول است عقلش می‌خورد * بی‌بیان معجزه بی‌جر و مد
۲۱۴۵Qاین طریقِ بکر نامعقول بین * در دلِ هر مُقْبِلی مقبول بین
۲۱۴۵Nاین طریق بکر نامعقول بین * در دل هر مقبلی مقبول بین
۲۱۴۶Qهمچنان کز بیمِ آدم دیو و دد * در جزایر در رمیدند از حسد
۲۱۴۶Nهمچنان کز بیم آدم دیو و دد * در جزایر در رمیدند از حسد
۲۱۴۷Qهم ز بیمِ معجزاتِ انبیا * سر کشیده منکران زیرِ گیا
۲۱۴۷Nهم ز بیم معجزات انبیا * سر کشیده منکران زیر گیا
۲۱۴۸Qتا بناموسِ مسلمانی زِیَند * در تسلُّس تا ندانی که کِیَند
۲۱۴۸Nتا به ناموس مسلمانی زی‌اند * در تسلس تا ندانی که کی‌اند
۲۱۴۹Qهمچو قلَّابان بر آن نقدِ تَباه * نُقره می‌مالند و نامِ پادشاه
۲۱۴۹Nهمچو قلابان بر آن نقد تباه * نقره می‌مالند و نام پادشاه
۲۱۵۰Qظاهرِ الفاظشان توحید و شرع * باطنِ آن همچو در نان تخمِ صرع
۲۱۵۰Nظاهر الفاظشان توحید و شرع * باطن آن همچو در نان تخم صرع
۲۱۵۱Qفلسفی را زَهره نه تا دَم زند * دم زند دینِ حَقَش برهم زند
۲۱۵۱Nفلسفی را زهره نی تا دم زند * دم زند دین حقش بر هم زند
۲۱۵۲Qدست و پایِ او جماد و جانِ او * هرچه گوید آن دو در فرمانِ او
۲۱۵۲Nدست و پای او جماد و جان او * هر چه گوید آن دو در فرمان او
۲۱۵۳Qبا زبان گرچه که تُهمت می‌نهند * دست و پاهاشان گواهی می‌دهند
۲۱۵۳Nبا زبان گر چه که تهمت می‌نهند * دست و پاهاشان گواهی می‌دهند