vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1088

فسیر قول حکیم به هرچ از راه وامانی چه کفر آن حرف و چه ایمان بهرچ از دوست دور افتی چه زشت آن نقش و چه زیبا و در معنیٔ قوله علیه السّلام إِنَّ سَعْدًاً لَغَیوُرٌ و اَنَا أَغیَرُ مِن سَعْدٍ و اللهُ أَغیَرُ مِنّی و مِن غَیْرَتِهِ حَرَّمَ ٱلْفَوَاحِشَ ما ظَهَرَ مِنها و ما بَطَنَ
۱۷۶۳Qجمله عالم زآن غیور آمد که حق * بُرد در غیرت برین عالم سبق
۱۷۶۳Nجمله عالم ز آن غیور آمد که حق * برد در غیرت بر این عالم سبق
۱۷۶۴Qاو چو جانست و جهان چون کالبَد * کالبد از جان پذیرد نیک و بَد
۱۷۶۴Nاو چو جان است و جهان چون کالبد * کالبد از جان پذیرد نیک و بد
۱۷۶۵Qهر که محرابِ نمازش گشت عین * سوی ایمان رفتنش می‌دان تو شَیْن
۱۷۶۵Nهر که محراب نمازش گشت عین * سوی ایمان رفتنش می‌دان تو شین
۱۷۶۶Qهر که شد مر شاه را او جامه‌دار * هست خُسران بهرِ شاهش اِتّجار
۱۷۶۶Nهر که شد مر شاه را او جامه‌دار * هست خسران بهر شاهش اتجار
۱۷۶۷Qهر که با سلطان شود او همنشین * بر درش نِشستن بود حیف و غَبین
۱۷۶۷Nهر که با سلطان شود او همنشین * بر درش بودن بود حیف و غبین
۱۷۶۸Qدستبوسش چون رسید از پادشاه * گر گُزیند بوسِ پا باشد گناه
۱۷۶۸Nدست‌بوسش چون رسید از پادشاه * گر گزیند بوس پا باشد گناه
۱۷۶۹Qگرچه سر بر پا نهادن خدمتست * پیشِ آن خدمت خطا و زلَّتست
۱۷۶۹Nگر چه سر بر پا نهادن خدمت است * پیش آن خدمت خطا و زلت است
۱۷۷۰Qشاه را غیرت بود بر هر که او * بو گزیند بعد از آن که دید رُو
۱۷۷۰Nشاه را غیرت بود بر هر که او * بو گزیند بعد از آن که دید رو
۱۷۷۱Qغیرتِ حق بر مَثَل گندم بود * کاهِ خرمن غیرتِ مَردم بود
۱۷۷۱Nغیرت حق بر مثل گندم بود * کاه خرمن غیرت مردم بود
۱۷۷۲Qاصلِ غیرتها بدانید از الٓه * آنِ خلقان فرعِ حق بی‌اشتباه
۱۷۷۲Nاصل غیرتها بدانید از اله * آن خلقان فرع حق بی‌اشتباه
۱۷۷۳Qشرحِ این بگْذارم و گیرم گِلَه * از جفای آن نگارِ دَه دِلَه
۱۷۷۳Nشرح این بگذارم و گیرم گله * از جفای آن نگار ده دله
۱۷۷۴Qنالم ایرا ناله‌ها خوش آیدش * از دو عالَم ناله و غم بایدش
۱۷۷۴Nنالم ایرا ناله‌ها خوش آیدش * از دو عالم ناله و غم بایدش
۱۷۷۵Qچون ننالم تلخ از دستانِ او * چون نِیَم در حلقهٔ مستانِ او
۱۷۷۵Nچون ننالم تلخ از دستان او * چون نیم در حلقه‌ی مستان او
۱۷۷۶Qچون نباشم همچو شب بی‌روزِ او * بی‌وصالِ رویِ روز افروزِ او
۱۷۷۶Nچون نباشم همچو شب بی‌روز او * بی‌وصال روی روز افروز او
۱۷۷۷Qناخوشِ او خوش بود در جانِ من * نالم ایرا ناله‌ها خوش آیدش
۱۷۷۷Nناخوش او خوش بود در جان من * جان فدای یار دل رنجان من
۱۷۷۸Qعاشقم بر رنجِ خویش و دردِ خویش * بهرِ خشنودی شاهِ فَرْدِ خویش
۱۷۷۸Nعاشقم بر رنج خویش و درد خویش * بهر خشنودی شاه فرد خویش
۱۷۷۹Qخاکِ غم را سُرمه سازم بهرِ چشم * تا ز گوهر پُر شود دو بحرِ چشم
۱۷۷۹Nخاک غم را سرمه سازم بهر چشم * تا ز گوهر پر شود دو بحر چشم
۱۷۸۰Qاشک کان از بهرِ او بارند خلق * گوهرست و اشک پندارند خلق
۱۷۸۰Nاشک کان از بهر او بارند خلق * گوهر است و اشک پندارند خلق
۱۷۸۱Qمن ز جانِ جان شکایت می‌کنم * من نِیَم شاکی روایت می‌کنم
۱۷۸۱Nمن ز جان جان شکایت می‌کنم * من نیم شاکی روایت می‌کنم
۱۷۸۲Qدل همی‌گوید کزو رنجیده‌ام * وز نفاقِ سُست می‌خندیده‌ام
۱۷۸۲Nدل همی‌گوید کز او رنجیده‌ام * وز نفاق سست می‌خندیده‌ام
۱۷۸۳Qراستی کن ای تو فخرِ راستان * ای تو صدر و من دَرَت را آستان
۱۷۸۳Nراستی کن ای تو فخر راستان * ای تو صدر و من درت را آستان
۱۷۸۴Qآستانه و صدر در معنی کجاست * ما و من کو آن طرف کان یارِ ماست
۱۷۸۴Nآستان و صدر در معنی کجاست * ما و من کو آن طرف کان یار ماست
۱۷۸۵Qای رهیده جانِ تو از ما و من * ای لطیفهٔ روح اندر مرد و زَن
۱۷۸۵Nای رهیده جان تو از ما و من * ای لطیفه‌ی روح اندر مرد و زن
۱۷۸۶Qمرد و زن چون یک شود آن یک توی * چونك یکها محو شد آنک توی
۱۷۸۶Nمرد و زن چون یک شود آن یک تویی * چون که یک جا محو شد آنک تویی
۱۷۸۷Qاین من و ما بهرِ آن بر ساختی * تا تو با خود نَرَدِ خدمت باختی
۱۷۸۷Nاین من و ما بهر آن بر ساختی * تا تو با خود نرد خدمت باختی
۱۷۸۸Qتا من و توها همه یک جان شوند * عاقبت مُستغرقِ جانان شوند
۱۷۸۸Nتا من و توها همه یک جان شوند * عاقبت مستغرق جانان شوند
۱۷۸۹Qاین همه هست و بیا ای امر کُنْ * ای مُنَزَّه از بیا و از سخُن
۱۷۸۹Nاین همه هست و بیا ای امر کُنْ * ای منزه از بیان و از سخن
۱۷۹۰Qجسم جسمانه تواند دیدنت * در خیال آرد غم و خندیدنت
۱۷۹۰Nجسم جسمانه تواند دیدنت * در خیال آرد غم و خندیدنت
۱۷۹۱Qدل که او بستهٔ غم و خندیدنست * تو مگو کو لایقِ آن دیدنست
۱۷۹۱Nدل که او بسته‌ی غم و خندیدن است * تو مگو کاو لایق آن دیدن است
۱۷۹۲Qآنك او بستهٔ غم و خنده بود * او بدین دو عاریت زنده بود
۱۷۹۲Nآن که او بسته‌ی غم و خنده بود * او بدین دو عاریت زنده بود
۱۷۹۳Qباغِ سبزِ عشق کو بی‌مُنتهاست * جز غم و شادی درو بس میوه‌هاست
۱۷۹۳Nباغ سبز عشق کاو بی‌منتهاست * جز غم و شادی در او بس میوه‌هاست
۱۷۹۴Qعاشقی زین هر دو حالت برترست * بی‌بهار و بی‌خزان سبز و تَرست
۱۷۹۴Nعاشقی زین هر دو حالت برتر است * بی‌بهار و بی‌خزان سبز و تر است
۱۷۹۵Qدِه زکاتِ روی خوب ای خوب‌رو * شرحِ جانِ شَرْحه شَرْحه باز گُو
۱۷۹۵Nده زکات روی خوب ای خوب رو * شرح جان شرحه شرحه باز گو
۱۷۹۶Qکز کرِشمِ غمزهٔ غمَّازهٔ * بر دلم بنهاد داغی تازهٔ
۱۷۹۶Nکز کرشم غمزه‌ی غمازه‌ای * بر دلم بنهاد داغی تازه‌ای
۱۷۹۷Qمن حلالش کردم از خونم بریخت * من همی‌گفتم حلال او می‌گریخت
۱۷۹۷Nمن حلالش کردم از خونم بریخت * من همی‌گفتم حلال او می‌گریخت
۱۷۹۸Qچون گریزانی ز نالهٔ خاکیان * غم چه ریزی بر دلِ غمناکیان
۱۷۹۸Nچون گریزانی ز ناله‌ی خاکیان * غم چه ریزی بر دل غمناکیان
۱۷۹۹Qای که هر صبحی که از مشرق بتافت * همچو چشمهٔ مُشرِقت در جوش یافت
۱۷۹۹Nای که هر صبحی که از مشرق بتافت * همچو چشمه‌ی مشرقت در جوش یافت
۱۸۰۰Qچون بهانه دادی این شیدات را * ای بها نه شَّکرِ لبهات را
۱۸۰۰Nچون بهانه دادی این شیدات را * ای بهانه شکر لبهات را
۱۸۰۱Qای جهانِ کهنه را تو جانِ نَوْ * از تنِ بی‌جان و دل افغان شنو
۱۸۰۱Nای جهان کهنه را تو جان نو * از تن بی‌جان و دل افغان شنو
۱۸۰۲Qشرحِ گُل بگْذار از بهرِ خدا * شرحِ بلبل گو که شد از گُل جُدا
۱۸۰۲Nشرح گل بگذار از بهر خدا * شرح بلبل گو که شد از گل جدا
۱۸۰۳Qاز غم و شادی نباشد جوشِ ما * با خیال و وهم نَبْود هوشِ ما
۱۸۰۳Nاز غم و شادی نباشد جوش ما * با خیال و وهم نبود هوش ما
۱۸۰۴Qحالتی دیگر بود کان نادِرست * تو مشو مُنْکرِ که حق بس قادرست
۱۸۰۴Nحالتی دیگر بود کان نادر است * تو مشو منکر که حق بس قادر است
۱۸۰۵Qتو قیاس از حالتِ انسان مکن * منزل اندر جَوَر و در احسان مکن
۱۸۰۵Nتو قیاس از حالت انسان مکن * منزل اندر جور و در احسان مکن
۱۸۰۶Qجور و احسان رنج و شادی حادثست * حادثان میرند و حَقشان وارثست
۱۸۰۶Nجور و احسان رنج و شادی حادث است * حادثان میرند و حقشان وارث است
۱۸۰۷Qصبح شد ای صبح را صُبْح و پناه * عذرِ مخدومی حُسام الدّین بخواه
۱۸۰۷Nصبح شد ای صبح را پشت و پناه * عذر مخدومی حسام الدین بخواه
۱۸۰۸Qعذر خواهِ عقلِ کلّ و جان تویی * جانِ جان و تابشِ مرجان تویی
۱۸۰۸Nعذر خواه عقل کل و جان تویی * جان جان و تابش مرجان تویی
۱۸۰۹Qتافت نورِ صبح و ما از نورِ تو * در صَبوحی با مَیِ منصورِ تو
۱۸۰۹Nتافت نور صبح و ما از نور تو * در صبوحی با می منصور تو
۱۸۱۰Qدادهٔ تو چون چنین دارد مرا * باده کی بود کو طرب آرد مرا
۱۸۱۰Nداده‌ی تو چون چنین دارد مرا * باده که بود کاو طرب آرد مرا
۱۸۱۱Qباده در جوشش گدای جوشِ ماست * چرخ در گردش گدای هوش ماست
۱۸۱۱Nباده در جوشش گدای جوش ماست * چرخ در گردش گدای هوش ماست
۱۸۱۲Qباده از ما مست شد نه ما ازو * قالب از ما هست شد نه ما ازو
۱۸۱۲Nباده از ما مست شد نی ما از او * قالب از ما هست شد نی ما از او
۱۸۱۳Qما چو زنبوریم و قالبها چو موم * خانه خانه کرده قالب را چو موم
۱۸۱۳Nما چو زنبوریم و قالبها چو موم * خانه خانه کرده قالب را چو موم