vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1087

شیرین آن طوطی حرکت آن طوطیان و مردن آن طوطی در قفص و نوحهٔ خواجه بر وی
۱۶۹۱Qچون شنید آن مرغ کان طوطی چه کرد * پس بلرزید اوفتاد و گشت سرد
۱۶۹۱Nچون شنید آن مرغ کان طوطی چه کرد * پس بلرزید اوفتاد و گشت سرد
۱۶۹۲Qخواجه چون دیدش فتاده همچنین * بر جهید و زد کُله را بر زمین
۱۶۹۲Nخواجه چون دیدش فتاده همچنین * بر جهید و زد کله را بر زمین
۱۶۹۳Qچون بدین رنگ و بدین حالش بدید * خواجه بر جَست و گریبان را درید
۱۶۹۳Nچون بدین رنگ و بدین حالش بدید * خواجه بر جست و گریبان را درید
۱۶۹۴Qگفت ای طوطی خوبِ خوش‌حنین * این چه بودت این چرا گشتی چنین
۱۶۹۴Nگفت ای طوطی خوب خوش حنین * این چه بودت این چرا گشتی چنین
۱۶۹۵Qای دریغا مرغِ خوش‌آوازِ من * ای دریغا همدم و همرازِ من
۱۶۹۵Nای دریغا مرغ خوش آواز من * ای دریغا هم دم و هم راز من
۱۶۹۶Qای دریغا مرغِ خوش‌الحانِ من * راحِ رُوح و روضه و ریحانِ من
۱۶۹۶Nای دریغا مرغ خوش‌ الحان من * راح روح و روضه و ریحان من
۱۶۹۷Qگر سلیمان را چنین مرغی بُدی * کَیْ خود او مشغولِ آن مرغان شدی
۱۶۹۷Nگر سلیمان را چنین مرغی بدی * کی خود او مشغول آن مرغان شدی
۱۶۹۸Qای دریغا مرغ کارزان یافتم * زود روی از روی او بر تافتم
۱۶۹۸Nای دریغا مرغ کارزان یافتم * زود روی از روی او بر تافتم
۱۶۹۹Qای زبان تو بَس زیانی بر وَرَی * چون توی گویا چه گویم من تُرا
۱۶۹۹Nای زبان تو بس زیانی بر وری * چون تویی گویا چه گویم من ترا
۱۷۰۰Qای زبان هم آتش و هم خرمنی * چند این آتش درین خرمن زنی
۱۷۰۰Nای زبان هم آتش و هم خرمنی * چند این آتش در این خرمن زنی
۱۷۰۱Qدر نهان جان از تو افغان می‌کند * گرچه هر چه گوییَش آن می‌کند
۱۷۰۱Nدر نهان جان از تو افغان می‌کند * گر چه هر چه گویی‌اش آن می‌کند
۱۷۰۲Qای زبان هم گنجِ بی‌پایان توی * ای زبان هم رنجِ بی‌درمان توی
۱۷۰۲Nای زبان هم گنج بی‌پایان تویی * ای زبان هم رنج بی‌درمان تویی
۱۷۰۳Qهم صفیر و خُدعهٔ مرغان تویی * هم انیسِ وحشتِ هجران تویی
۱۷۰۳Nهم صفیر و خدعه‌ی مرغان تویی * هم انیس وحشت هجران تویی
۱۷۰۴Qچند امانم می‌دهی ای بی‌امان * ای تو زِه کرده بکینِ من کمان
۱۷۰۴Nچند امانم می‌دهی ای بی‌امان * ای تو زه کرده به کین من کمان
۱۷۰۵Qنک بپَّرانیده ای مرغِ مرا * در چَراگاهِ ستم کم کن چَرا
۱۷۰۵Nنک بپرانیده ای مرغ مرا * در چراگاه ستم کم کن چرا
۱۷۰۶Qیا جوابِ من بگو یا داد دِه * یا مرا ز اسبابِ شادی یاد دِه
۱۷۰۶Nیا جواب من بگو یا داد ده * یا مرا ز اسباب شادی یاد ده
۱۷۰۷Qای دریغا نورِ ظُلمت‌سوزِ من * ای دریغا صبحِ روزافروزِ من
۱۷۰۷Nای دریغا نور ظلمت سوز من * ای دریغا صبح روز افروز من
۱۷۰۸Qای دریغا مرغِ خوش‌پَروازِ من * ز انتها پرّیده تا آغازِ من
۱۷۰۸Nای دریغا مرغ خوش پرواز من * ز انتها پریده تا آغاز من
۱۷۰۹Qعاشقِ رنجست نادان تا ابَدْ * خیز لا أُقْسِمُ‌ بخوان تا فِی کَبَد
۱۷۰۹Nعاشق رنج است نادان تا ابد * خیز لا أُقْسِمُ‌ بخوان تا فِی کَبَدٍ
۱۷۱۰Qاز کَبَد فارغ بُدم با روی تو * وز زَبَد صافی بُدم در جوی تو
۱۷۱۰Nاز کبد فارغ بدم با روی تو * وز زبد صافی بدم در جوی تو
۱۷۱۱Qاین دریغاها خیالِ دیدنست * وز وجودِ نقدِ خود بُبریدنست
۱۷۱۱Nاین دریغاها خیال دیدن است * وز وجود نقد خود ببریدن است
۱۷۱۲Qغیرتِ حق بُود و با حق چاره نیست * کو دلی کز عشقِ حق صد پاره نیست
۱۷۱۲Nغیرت حق بود و با حق چاره نیست * کو دلی کز حکم حق صد پاره نیست
۱۷۱۳Qغیرت آن باشد که او غیرِ همه‌ست * آنك افزون از بیان و دَمْدَمه‌ست
۱۷۱۳Nغیرت آن باشد که او غیر همه ست * آن که افزون از بیان و دمدمه ست
۱۷۱۴Qای دریغا اشکِ من دریا بُدی * تا نِثارِ دلبر زیبا بُدی
۱۷۱۴Nای دریغا اشک من دریا بدی * تا نثار دل بر زیبا بدی
۱۷۱۵Qطوطی من مرغِ زیرکسارِ من * ترجمانِ فکرت و اسرارِ من
۱۷۱۵Nطوطی من مرغ زیرکسار من * ترجمان فکرت و اسرار من
۱۷۱۶Qهر چه روزی داد و ناداد آیدم * او ز اوَّل گفته تا یاد آیدم
۱۷۱۶Nهر چه روزی داد و ناداد آیدم * او ز اول گفته تا یاد آیدم
۱۷۱۷Qطوطیی کاید ز وَحْی آوازِ او * پیش از آغازِ وجود آغازِ او
۱۷۱۷Nطوطیی کاید ز وحی آواز او * پیش از آغاز وجود آغاز او
۱۷۱۸Qاندرونِ تُست آن طوطی نهان * عکسِ او را دیده تو بر این و آن
۱۷۱۸Nاندرون تست آن طوطی نهان * عکس او را دیده تو بر این و آن
۱۷۱۹Qمی‌بَرَد شادیت را تو شاد ازو * می‌پذیری ظلم را چون داد ازو
۱۷۱۹Nمی‌برد شادیت را تو شاد از او * می‌پذیری ظلم را چون داد از او
۱۷۲۰Qای که جان را بَهَرِ تن می‌سوختی * سوختی جان را و تن افروختی
۱۷۲۰Nای که جان را بهر تن می‌سوختی * سوختی جان را و تن افروختی
۱۷۲۱Qسوختم من سوخته خواهد کسی * تا ز من آتش زند اندر خَسی
۱۷۲۱Nسوختم من سوخته خواهد کسی * تا ز من آتش زند اندر خسی
۱۷۲۲Qسوخته چون قابلِ آتش بود * سوخته بِستان که آتش‌کَش بود
۱۷۲۲Nسوخته چون قابل آتش بود * سوخته بستان که آتش کش بود
۱۷۲۳Qای دریغا ای دریغا ای دریغ * کانچنان ماهی نهان شد زیرِ میغ
۱۷۲۳Nای دریغا ای دریغا ای دریغ * کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ
۱۷۲۴Qچون زنم دم کآتشِ دل تیز شد * شیرِ هَجْر آشفته و خون‌ریز شد
۱۷۲۴Nچون زنم دم کاتش دل تیز شد * شیر هجر آشفته و خون ریز شد
۱۷۲۵Qآنك او هوشیار خود تُندست و مست * چون بود چون او قدح گیرد بدست
۱۷۲۵Nآن که او هوشیار خود تند است و مست * چون بود چون او قدح گیرد به دست
۱۷۲۶Qشیرِ مستی کز صِفت بیرون بود * از بسیطِ مَرغزار افزون بود
۱۷۲۶Nشیر مستی کز صفت بیرون بود * از بسیط مرغزار افزون بود
۱۷۲۷Qقافیه‌اندیشم و دل دارِ من * گویدم مندیش جز دیدارِ من
۱۷۲۷Nقافیه اندیشم و دل دار من * گویدم مندیش جز دیدار من
۱۷۲۸Qخوش نشین ای قافیه‌اندیشِ من * قافیهٔ دولت توی در پیشِ من
۱۷۲۸Nخوش نشین ای قافیه اندیش من * قافیه‌ی دولت تویی در پیش من
۱۷۲۹Qحرف چه بْوَد تا تو اندیشی از آن * حرف چه بْوَد خارِ دیوارِ رَزان
۱۷۲۹Nحرف چه بود تا تو اندیشی از آن * حرف چه بود خار دیوار رزان
۱۷۳۰Qحرف و صَوْت و گفت را برهم زنم * تا که بی‌این هر سه با تو دَم زنم
۱۷۳۰Nحرف و صوت و گفت را بر هم زنم * تا که بی‌این هر سه با تو دم زنم
۱۷۳۱Qآن دَمی کز آدمش کردم نهان * با تو گویم ای تو اسرارِ جهان
۱۷۳۱Nآن دمی کز آدمش کردم نهان * با تو گویم ای تو اسرار جهان
۱۷۳۲Qآن دمی را که نگفتم با خلیل * وآن غمی را که نداند جبرئیل
۱۷۳۲Nآن دمی را که نگفتم با خلیل * و آن غمی را که نداند جبرئیل
۱۷۳۳Qآن دمی کز وی مسیحا دَم نزَد * حق ز غیرت نیز بی‌ ما هم نزَد
۱۷۳۳Nآن دمی کز وی مسیحا دم نزد * حق ز غیرت نیز بی‌ما هم نزد
۱۷۳۴Qما چه باشد در لُغَت اِثبات و نَفْی * من نه اِثباتم منم بی‌ذات و نَفْی
۱۷۳۴Nما چه باشد در لغت اثبات و نفی * من نه اثباتم منم بی‌ذات و نفی
۱۷۳۵Qمن کَسی در ناکَسی دریافتم * پس کسی در ناکسی دربافتم
۱۷۳۵Nمن کسی در ناکسی دریافتم * پس کسی در ناکسی دربافتم
۱۷۳۶QN/A
۱۷۳۶Nجمله شاهان بنده‌ی بنده‌ی خودند * جمله خلقان مرده‌ی مرده‌ی خودند
۱۷۳۷Qجمله شاهان پَسْت، پستِ خویش را * جمله خلقان مَسْت مستِ خویش را
۱۷۳۷Nجمله شاهان پست، پست خویش را * جمله خلقان مست، مست خویش را
۱۷۳۸Qمی‌شود صیّاد، مرغان را شکار * تا کند ناگاه ایشان را شکار
۱۷۳۸Nمی‌شود صیاد، مرغان را شکار * تا کند ناگاه ایشان را شکار
۱۷۳۹Qبی‌دلان را دلبران جُسته بجان * جمله معشوقان شکارِ عاشقان
۱۷۳۹Nبی‌دلان را دلبران جسته به جان * جمله معشوقان شکار عاشقان
۱۷۴۰Qهر که عاشق دیدیَش معشوق دان * کو بنِسبَت هست هم این و هم آن
۱۷۴۰Nهر که عاشق دیدی‌اش معشوق دان * کو به نسبت هست هم این و هم آن
۱۷۴۱Qتشنگان گر آب جویند از جهان * آب جوید هم بعالَم تشنگان
۱۷۴۱Nتشنگان گر آب جویند از جهان * آب جوید هم به عالم تشنگان
۱۷۴۲Qچونك عاشق اوست تو خاموش باش * او چو گوشَت می‌کشد تو گوش باش
۱۷۴۲Nچون که عاشق اوست تو خاموش باش * او چو گوشت می‌کشد تو گوش باش
۱۷۴۳Qبند کن چون سیل سَیْلانی کند * ور نه رُسوایی و ویرانی کند
۱۷۴۳Nبند کن چون سیل سیلانی کند * ور نه رسوایی و ویرانی کند
۱۷۴۴Qمن چه غم دارم که ویرانی بود * زیرِ ویران گنجِ سلطانی بود
۱۷۴۴Nمن چه غم دارم که ویرانی بود * زیر ویران گنج سلطانی بود
۱۷۴۵Qغرقِ حق خواهد که باشد غرق‌تر * همچو موجِ بحر جان زیر و زبَر
۱۷۴۵Nغرق حق خواهد که باشد غرق‌تر * همچو موج بحر جان زیر و زبر
۱۷۴۶Qزیرِ دریا خوشتر آید یا زَبَر * تیرِ او دلکش‌تر آید یا سپر
۱۷۴۶Nزیر دریا خوشتر آید یا زبر * تیر او دل کش تر آید یا سپر
۱۷۴۷Qپاره کردهٔ وسوسه باشی دلا * گر طرب را باز دانی از بلا
۱۷۴۷Nپاره کرده‌ی وسوسه باشی دلا * گر طرب را باز دانی از بلا
۱۷۴۸Qگر مُرادت را مَذاقِ شکَّرست * بی‌مُرادی نه مُرادِ دلبرست
۱۷۴۸Nگر مرادت را مذاق شکر است * بی‌مرادی نه مراد دل بر است
۱۷۴۹Qهر ستاره‌ش خونبهای صد هلال * خونِ عالَم ریختن او را حلال
۱۷۴۹Nهر ستاره‌ش خونبهای صد هلال * خون عالم ریختن او را حلال
۱۷۵۰Qما بها و خونبها را یافتیم * جانبِ جان باختن بشْتافتیم
۱۷۵۰Nما بها و خونبها را یافتیم * جانب جان باختن بشتافتیم
۱۷۵۱Qای حیاتِ عاشقان در مُردگی * دل نیابی جز که در دل‌بُردگی
۱۷۵۱Nای حیات عاشقان در مردگی * دل نیابی جز که در دل بردگی
۱۷۵۲Qمن دلش جُسته بصد ناز و دلال * او بهانه کرده با من از مَلال
۱۷۵۲Nمن دلش جسته به صد ناز و دلال * او بهانه کرده با من از ملال
۱۷۵۳Qگفتم آخر غرقِ تُست این عقل و جان * گفت رَوْ رَوْ بر من این افسون مخوان
۱۷۵۳Nگفتم آخر غرق تست این عقل و جان * گفت رو رو بر من این افسون مخوان
۱۷۵۴Qمن ندانم آنچ اندیشیدهٔ * ای دو دیده دوست را چون دیدهٔ
۱۷۵۴Nمن ندانم آن چه اندیشیده‌ای * ای دو دیده دوست را چون دیده‌ای
۱۷۵۵Qای گرانجان خوار دیده‌ستی ورا * زانك بس ارزان خریده‌ستی ورا
۱۷۵۵Nای گران جان خوار دیده ستی و را * ز آن که بس ارزان خریده ستی و را
۱۷۵۶Qهر که او ارزان خَرَد ارزان دهد * گوهری طفلی بقرصی نان دهد
۱۷۵۶Nهر که او ارزان خرد ارزان دهد * گوهری طفلی به قرصی نان دهد
۱۷۵۷Qغرقِ عشقی‌ام که غرقست اندرین * عشقهای اوَّلین و آخرین
۱۷۵۷Nغرق عشقی‌ام که غرق است اندر این * عشقهای اولین و آخرین
۱۷۵۸Qمَجْمَلَش گفتم نکردم ز آن بیان * ورنه هم افهام سوزد هم زبان
۱۷۵۸Nمجملش گفتم نکردم ز آن بیان * ور نه هم افهام سوزد هم زبان
۱۷۵۹Qمن چو لب گویم لبِ دریا بود * من چو لا گویم مُراد اِلّا بود
۱۷۵۹Nمن چو لب گویم لب دریا بود * من چو لا گویم مراد الا بود
۱۷۶۰Qمن ز شیرینی نشستم روتُرش * من ز بسیاری گفتارم خمش
۱۷۶۰Nمن ز شیرینی نشستم رو ترش * من ز بسیاری گفتارم خمش
۱۷۶۱Qتا که شیرینی ما از دو جهان * در حجابِ رُو تُرُش باشد نهان
۱۷۶۱Nتا که شیرینی ما از دو جهان * در حجاب رو ترش باشد نهان
۱۷۶۲Qتا که در هر گوش ناید این سخن * یک همی‌گویم ز صد سِرِّ لَدُن
۱۷۶۲Nتا که در هر گوش ناید این سخن * یک همی‌گویم ز صد سر لدن