block:1148
۳۲۹۸ | Q | بلعمِ باعور را خلقِ جهان | * | سغبه شد مانندِ عیسئ زمان |
۳۲۹۸ | N | بلعم باعور را خلق جهان | * | سغبه شد مانند عیسای زمان |
۳۲۹۹ | Q | سجده ناوردند کس را دُونِ او | * | صحَّتِ رنجور بود افسونِ او |
۳۲۹۹ | N | سجده ناوردند کس را دون او | * | صحت رنجور بود افسون او |
۳۳۰۰ | Q | پنجه زد با موسی از کبر و کمال | * | آنچنان شد که شنیدستی تو حال |
۳۳۰۰ | N | پنجه زد با موسی از کبر و کمال | * | آن چنان شد که شنیده ستی تو حال |
۳۳۰۱ | Q | صد هزار ابلیس و بلعم در جهان | * | همچنین بودست پیدا و نهان |
۳۳۰۱ | N | صد هزار ابلیس و بلعم در جهان | * | همچنین بوده ست پیدا و نهان |
۳۳۰۲ | Q | این دو را مشهور گردانید الَه | * | تا که باشد این دو بر باقی گواه |
۳۳۰۲ | N | این دو را مشهور گردانید اله | * | تا که باشد این دو بر باقی گواه |
۳۳۰۳ | Q | این دو دزد آویخت از دارِ بلند | * | ورنه اندر قهر بس دزدان بُدند |
۳۳۰۳ | N | این دو دزد آویخت از دار بلند | * | ور نه اندر قهر بس دزدان بدند |
۳۳۰۴ | Q | این دو را پَرچَم بسوی شهر بُرد | * | کُشتگانِ قهر را نَتوان شمرد |
۳۳۰۴ | N | این دو را پرچم به سوی شهر برد | * | کشتگان قهر را نتوان شمرد |
۳۳۰۵ | Q | نازنینی تو ولی در حدِّ خویش | * | اللَّه اللَّه پا منه از حدّ بیش |
۳۳۰۵ | N | نازنینی تو ولی در حد خویش | * | اللَّه الله پا منه از حد خویش |
۳۳۰۶ | Q | گر زنی بر نازنینتر از خودَت | * | در تگِ هفتم زمین زیر آردَت |
۳۳۰۶ | N | گر زنی بر نازنین تر از خودت | * | در تگ هفتم زمین زیر آردت |
۳۳۰۷ | Q | قصّهٔ عاد و ثمود از بهرِ چیست | * | تا بدانی کانبیا را نازکیست |
۳۳۰۷ | N | قصهی عاد و ثمود از بهر چیست | * | تا بدانی کانبیا را نازکی است |
۳۳۰۸ | Q | این نشانِ خَسف و قَذف و صاعقه | * | شد بَیانِ عزِّ نفسِ ناطقه |
۳۳۰۸ | N | این نشان خسف و قذف و صاعقه | * | شد بیان عز نفس ناطقه |
۳۳۰۹ | Q | جمله حیوان را پیِ اِنسان بکُش | * | جمله انسان را بکُش از بهرِ هُش |
۳۳۰۹ | N | جمله حیوان را پی انسان بکش | * | جمله انسان را بکش از بهر هش |
۳۳۱۰ | Q | هُش چه باشد عقلِ کُلِّ هوشمند | * | هوشِ جُزوی هُش بود امّا نِژَند |
۳۳۱۰ | N | هش چه باشد عقل کل هوشمند | * | هوش جزوی هش بود اما نژند |
۳۳۱۱ | Q | جمله حیواناتِ وَحشی ز آدمی | * | باشد از حیوانِ اِنسی در کمی |
۳۳۱۱ | N | جمله حیوانات وحشی ز آدمی | * | باشد از حیوان انسی در کمی |
۳۳۱۲ | Q | خونِ آنها خلق را باشد سبیل | * | زانک وحشیاند از عقل جلیل |
۳۳۱۲ | N | خون آنها خلق را باشد سبیل | * | ز انکه وحشیاند از عقل جلیل |
۳۳۱۳ | Q | عزّتِ وحشی بدین افتاد پست | * | که مر انسان را مخالف آمدَست |
۳۳۱۳ | N | عزت وحشی بدین افتاد پست | * | که مر انسان را مخالف آمده ست |
۳۳۱۴ | Q | پس چه عزَّت باشدت ای نادره | * | چون شدی تو حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَه |
۳۳۱۴ | N | پس چه عزت باشدت ای نادره | * | چون شدی تو حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ |
۳۳۱۵ | Q | خر نشاید کُشت از بهرِ صَلاح | * | چون شود وحشی شود خونش مُباح |
۳۳۱۵ | N | خر نشاید کشت از بهر صلاح | * | چون شود وحشی شود خونش مباح |
۳۳۱۶ | Q | گرچه خر را دانشِ زاجر نبود | * | هیچ معذورش نمیدارد وَدود |
۳۳۱۶ | N | گر چه خر را دانش زاجر نبود | * | هیچ معذورش نمیدارد ودود |
۳۳۱۷ | Q | پس چو وحشی شد از آن دَم آدمی | * | کَیْ بود معذور ای یارِ سَمی |
۳۳۱۷ | N | پس چو وحشی شد از آن دم آدمی | * | کی بود معذور ای یار سمی |
۳۳۱۸ | Q | لاجرم کفّار را شد خون مُباح | * | همچو وحشی پیشِ نُشَّاب و رِماح |
۳۳۱۸ | N | لاجرم کفار را شد خون مباح | * | همچو وحشی پیش نشاب و رماح |
۳۳۱۹ | Q | جفت و فرزندانشان جمله سبیل | * | زانک بیعقلند و مردود و ذلیل |
۳۳۱۹ | N | جفت و فرزندانشان جمله سبیل | * | ز آنکه بیعقلند و مردود و ذلیل |
۳۳۲۰ | Q | باز عقلی کو رمَد از عقلِ عقل | * | کرد از عقلی بحیوانات نَقل |
۳۳۲۰ | N | باز عقلی کاو رمد از عقل عقل | * | کرد از عقلی به حیوانات نقل |