vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1120

حقیر و بی خصم دیدن دیده‌های حسّ صالح و نافهٔ صالح را، چون خواهد که حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگر چه غالب باشد آن خصم وَ یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللهُ أَمْراً کانَ مَفْعُولًا
۲۵۰۹Qناقهٔ صالح بصورت بُد شُتُر * پی بُریدندش ز جهل آن قومِ مُر
۲۵۰۹Nناقه‌ی صالح به صورت بد شتر * پی بریدندش ز جهل آن قوم مر
۲۵۱۰Qاز برای آب چون خصمش شدند * نان کور و آب کور ایشان بُدند
۲۵۱۰Nاز برای آب چون خصمش شدند * نان کور و آب کور ایشان بدند
۲۵۱۱Qناقةُ الله آب خورد از جوی و میغ * آبِ حق را داشتند از حق دریغ
۲۵۱۱Nناقة الله آب خورد از جوی و میغ * آب حق را داشتند از حق دریغ
۲۵۱۲Qناقهٔ صالح چو جسمِ صالحان * شد کمینی در هلاکِ طالحان
۲۵۱۲Nناقه‌ی صالح چو جسم صالحان * شد کمینی در هلاک طالحان
۲۵۱۳Qتا بر آن اُمَّت ز حکمِ مرگ و دَرد * ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْیاها چه کرد
۲۵۱۳Nتا بر آن امت ز حکم مرگ و درد * ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْیاها چه کرد
۲۵۱۴Qشحنهٔ قهرِ خدا زیشان بجُست * خونبهای اشتری شهری دُرُست
۲۵۱۴Nشحنه‌ی قهر خدا ز یشان بجست * خونبهای اشتری شهری درست
۲۵۱۵Qروح همچون صالح و تن ناقه است * روح اندر وصل و تن در فاقه است
۲۵۱۵Nروح همچون صالح و تن ناقه است * روح اندر وصل و تن در فاقه است
۲۵۱۶Qروحِ صالح قابلِ آفات نیست * زخم بر ناقه بود بر ذات نیست
۲۵۱۶Nروح صالح قابل آفات نیست * زخم بر ناقه بود بر ذات نیست
۲۵۱۷QN/A
۲۵۱۷Nکس نیابد بر دل ایشان ظفر * بر صدف آمد ضرر نی بر گهر
۲۵۱۸Qروحِ صالح قابلِ آزار نیست * نورِ یزدان سُغبهٔ کُفَّار نیست
۲۵۱۸Nروح صالح قابل آزار نیست * نور یزدان سغبه‌ی کفار نیست
۲۵۱۹Qحق از آن پیوست با جسمی نهان * تاش آزارند و بینند امتحان
۲۵۱۹Nحق از آن پیوست با جسمی نهان * تاش آزارند و بینند امتحان
۲۵۲۰Qبی‌خبر کآزارِ این آزارِ اوست * آبِ این خُم متَّصل با آبِ جُوست
۲۵۲۰Nبی‌خبر کآزار این آزار اوست * آب این خم متصل با آب جوست
۲۵۲۱Qز آن تعلُّق کرد با جسمی الٓه * تا که گردد جملهٔ عالم را پناه
۲۵۲۱Nز آن تعلق کرد با جسمی اله * تا که گردد جمله عالم را پناه
۲۵۲۲Qناقهٔ جِسم ولی را بنده باش * تا شوی با روحِ صالح خواجه‌تاش
۲۵۲۲Nناقه‌ی جسم ولی را بنده باش * تا شوی با روح صالح خواجه‌تاش
۲۵۲۳Qگفت صالح چونک کردید این حَسد * بعد سه روز از خدا نِقْمت رسد
۲۵۲۳Nگفت صالح چون که کردید این حسد * بعد سه روز از خدا نقمت رسد
۲۵۲۴Qبعدِ سه روزِ دگر از جانسِتان * آفتی آید که دارد سه نشان
۲۵۲۴Nبعد سه روز دگر از جان ستان * آفتی آید که دارد سه نشان
۲۵۲۵Qرنگِ رویِ جُملتان گردد دِگر * رنگ رنگِ مختلف اندر نَظر
۲۵۲۵Nرنگ روی جمله تان گردد دگر * رنگ رنگ مختلف اندر نظر
۲۵۲۶Qروز اوَّل رویتان چون زعفران * در دُوم رُو سرخ همچون ارغوان
۲۵۲۶Nروز اول رویتان چون زعفران * در دوم رو سرخ همچون ارغوان
۲۵۲۷Qدر سوم گردد همه روها سیاه * بعد از آن اندر رسد قهرِ الٓه
۲۵۲۷Nدر سوم گردد همه روها سیاه * بعد از آن اندر رسد قهر اله
۲۵۲۸Qگر نشان خواهید از من زین وعید * کُرّهٔ ناقه بسوی کُه دوید
۲۵۲۸Nگر نشان خواهید از من زین وعید * کره‌ی ناقه به سوی که دوید
۲۵۲۹Qگر توانیدش گرفتن چاره هست * ورنه خود مرغِ امید از دام جَست
۲۵۲۹Nگر توانیدش گرفتن چاره هست * ور نه خود مرغ امید از دام جست
۲۵۳۰Qکس نتانست اندر آن کُرَّه رسید * رفت در کُهسارها شد ناپدید
۲۵۳۰Nکس نتانست اندر آن کره رسید * رفت در کهسارها شد ناپدید
۲۵۳۱Qگفت دیدید آن قضا مُعلَن شدَست * صورتِ اومید را گردن زدَست
۲۵۳۱Nگفت دیدید آن قضا مبرم شده ست * صورت اومید را گردن زده ست
۲۵۳۲Qکرّهٔ ناقه چه باشد خاطرش * که بجا آرید ز اِحسان و بِرَش
۲۵۳۲Nکره‌ی ناقه چه باشد خاطرش * که بجا آرید ز احسان و برش
۲۵۳۳Qگر بجا آید دلش رَستید از آن * ورنه نومیدیت و ساعد را گزان
۲۵۳۳Nگر بجا آید دلش رستید از آن * ور نه نومیدید و ساعد را گزان
۲۵۳۴Qچون شنیدند این وعیدِ مُنکدِر * چشم بنْهادند و آن را مُنتظِر
۲۵۳۴Nچون شنیدند این وعید منکدر * چشم بنهادند و آن را منتظر
۲۵۳۵Qروزِ اوّل رویِ خود دیدند زرد * می‌زدند از نااُمیدی آهِ سَرد
۲۵۳۵Nروز اول روی خود دیدند زرد * می‌زدند از ناامیدی آه سرد
۲۵۳۶Qسرخ شد رویِ همه روزِ دوُم * نوبتِ اومید و توبه گشت گُم
۲۵۳۶Nسرخ شد روی همه روز دوم * نوبت اومید و توبه گشت گم
۲۵۳۷Qشد سیه روزِ سیم رُویِ همه * حکمِ صالح راست شد بی‌مَلْحَمه
۲۵۳۷Nشد سیه روز سوم روی همه * حکم صالح راست شد بی‌ملحمه
۲۵۳۸Qچون همه در نااُمیدی سر زدند * همچو مرغان در دو زانو آمدند
۲۵۳۸Nچون همه در ناامیدی سر زدند * همچو مرغان در دو زانو آمدند
۲۵۳۹Qدر نُبی آورْد جِبریلِ امین * شرحِ این زانو زدن را جَاثِمِین
۲۵۳۹Nدر نبی آورد جبریل امین * شرح این زانو زدن را جاثمین
۲۵۴۰Qزانو آن دَم زن که تعلیمت کنند * وز چنین زانو زدن بیمت کنند
۲۵۴۰Nزانو آن دم زن که تعلیمت کنند * وز چنین زانو زدن بیمت کنند
۲۵۴۱Qمنتظر گشتند زخمِ قهر را * قهر آمد نیست کرد آن شهر را
۲۵۴۱Nمنتظر گشتند زخم قهر را * قهر آمد نیست کرد آن شهر را
۲۵۴۲Qصالح از خلوت بسوی شهر رَفت * شهر دید اندر میانِ دود و تَفت
۲۵۴۲Nصالح از خلوت به سوی شهر رفت * شهر دید اندر میان دود و تفت
۲۵۴۳Qناله از اجزای ایشان می‌شنید * نَوحه پیدا نوحه‌گویان ناپدید
۲۵۴۳Nناله از اجزای ایشان می‌شنید * نوحه پیدا نوحه گویان ناپدید
۲۵۴۴Qز اُستخوانهاشان شنید او ناله‌ها * اشک‌ریزان جانشان چون ژاله‌ها
۲۵۴۴Nز استخوانهاشان شنید او ناله‌ها * اشک ریز از جانشان چون ژاله‌ها
۲۵۴۵Qصالح آن بشْنید و گریه ساز کرد * نوحه بر نوحه‌گران آغاز کرد
۲۵۴۵Nصالح آن بشنید و گریه ساز کرد * نوحه بر نوحه گران آغاز کرد
۲۵۴۶Qگفت ای قومی به باطل زیسته * وز شما من پیشِ حق بگْریسته
۲۵۴۶Nگفت ای قومی به باطل زیسته * وز شما من پیش حق بگریسته
۲۵۴۷Qحق بگفته صبر کن بر جَوْرشان * پندشان دِه بس نماند از دَوْرشان
۲۵۴۷Nحق بگفته صبر کن بر جورشان * پندشان ده بس نماند از دورشان
۲۵۴۸Qمن بگفته پند شد بند از جفا * شیرِ پند از مِهر جوشَد وز صفا
۲۵۴۸Nمن بگفته پند شد بند از جفا * شیر پند از مهر جوشد وز صفا
۲۵۴۹Qبس که کردید از جفا بر جایِ من * شیر پند افسرد در رگهای من
۲۵۴۹Nبس که کردید از جفا بر جای من * شیر پند افسرد در رگهای من
۲۵۵۰Qحق مرا گفته ترا لُطفی دهم * بر سرِ آن زخمها مَرْهَم نهم
۲۵۵۰Nحق مرا گفته ترا لطفی دهم * بر سر آن زخمها مرهم نهم
۲۵۵۱Qصاف کرده حق دلم را چون سَما * روفته از خاطرم جَورِ شما
۲۵۵۱Nصاف کرده حق دلم را چون سما * روفته از خاطرم جور شما
۲۵۵۲Qدر نصیحت من شده بارِ دگر * گفته اَمثال و سخُنها چون شکر
۲۵۵۲Nدر نصیحت من شده بار دگر * گفته امثال و سخنها چون شکر
۲۵۵۳Qشیرِ تازه از شکر انگیخته * شیر و شهدی با سخن آمیخته
۲۵۵۳Nشیر تازه از شکر انگیخته * شیر و شهدی با سخن آمیخته
۲۵۵۴Qدر شما چون زهر گشته آن سخُن * زانک زَهرستان بُدید از بیخ و بُن
۲۵۵۴Nدر شما چون زهر گشته آن سخن * ز آن که زهرستان بدید از بیخ و بن
۲۵۵۵Qچون شوم غمگین که غم شد سرْنگون * غم شما بودیت ای قوم حرون
۲۵۵۵Nچون شوم غمگین که غم شد سر نگون * غم شما بودید ای قوم حرون
۲۵۵۶Qهیچ کس بر مرگِ غم نوحه کُنَد * ریشِ سَر چون شد کسی مُو بَر کَنَد
۲۵۵۶Nهیچ کس بر مرگ غم نوحه کند * ریش سر چون شد کسی مو بر کند
۲۵۵۷Qرُو بخود کرد و بگفت ای نوحه‌گر * نوحه‌ات را می‌نیَرزند آن نفر
۲۵۵۷Nرو به خود کرد و بگفت ای نوحه‌گر * نوحه‌ات را می‌نیرزد آن نفر
۲۵۵۸Qکژ مخوان ای راست خواننده‌ی مُبین * کَیْفَ آسَی خَلْفَ قَوْمٍ ظالمِین
۲۵۵۸Nکژ مخوان ای راست خواننده‌ی مبین * کیف آسی قل لقوم ظالمین
۲۵۵۹Qباز اندر چشم و دل او گریه یافت * رحمتی بی‌علَّتی در وَیْ بتافت
۲۵۵۹Nباز اندر چشم و دل او گریه یافت * رحمتی بی‌علتی در وی بتافت
۲۵۶۰Qقطره می‌بارید و حیران گشته بود * قطرهٔ بی‌علَّت از دریای جود
۲۵۶۰Nقطره می‌بارید و حیران گشته بود * قطره‌ی بی‌علت از دریای جود
۲۵۶۱Qعقلِ او می‌گفت کین گریه ز چیست * بر چنان افسوسیان شاید گریست
۲۵۶۱Nعقل او می‌گفت کین گریه ز چیست * بر چنان افسوسیان شاید گریست
۲۵۶۲Qبر چه می‌گریی بگو بر فِعْلشان * بر سپاهِ کینه‌توز بَد نشان
۲۵۶۲Nبر چه می‌گریی بگو بر فعلشان * بر سپاه کینه توز بدنشان
۲۵۶۳Qبر دلِ تاریکِ پُر زنگارشان * بر زبانِ زهرِ همچون مارشان
۲۵۶۳Nبر دل تاریک پر زنگارشان * بر زبان زهر همچون مارشان
۲۵۶۴Qبر دَم و دندانِ سگسارانه‌شان * بر دهان و چشمِ کَژْدُم خانه‌شان
۲۵۶۴Nبر دم و دندان سگسارانه‌شان * بر دهان و چشم کژدم خانه‌شان
۲۵۶۵Qبر ستیز و تَسْخَر و افسوسشان * شُکر کن چون کرد حق محبوسشان
۲۵۶۵Nبر ستیز و تسخر و افسوسشان * شکر کن چون کرد حق محبوسشان
۲۵۶۶Qدستشان کژ پایشان کژ چشم کژ * مِهرشان کژ صُلحشان کژ خشم کژ
۲۵۶۶Nدستشان کژ پایشان کژ چشم کژ * مهرشان کژ صلح‌شان کژ خشم کژ
۲۵۶۷Qاز پیِ تقلید و معقولات نَقْل * پا نهاده بر سر این پیرِ عَقْل
۲۵۶۷Nاز پی تقلید و معقولات نقل * پا نهاده بر جمال پیر عقل
۲۵۶۸Qپیرخَر نی جمله گشته پیر خَر * از رِیای چشم و گوشِ همدگر
۲۵۶۸Nپیر خر نی جمله گشته پیر خر * از ریای چشم و گوش همدگر
۲۵۶۹Qاز بهشت آورد یزدان بندگان * تا نمایدشان سَقَر پروردگان
۲۵۶۹Nاز بهشت آورد یزدان بردگان * تا نمایدشان سقر پروردگان