vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1119

سبب حرمان اشقیا از دو جهان که خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ
۲۴۸۲Qچون حکیمک اعتقادی کرده است * کآسمان بَیْضه زمین چون زَرَده است
۲۴۸۲Nچون حکیمک اعتقادی کرده است * کاسمان بیضه زمین چون زرده است
۲۴۸۳Qگفت سایل چون بماند این خاکدان * در میانِ این مُحیطِ آسمان
۲۴۸۳Nگفت سائل چون بماند این خاکدان * در میان این محیط آسمان
۲۴۸۴Qهمچو قِندیلی مُعلَّق در هوا * نه باَسْفل می‌رود نی بر عُلا
۲۴۸۴Nهمچو قندیلی معلق در هوا * نی به اسفل می‌رود نی بر علی
۲۴۸۵Qآن حکیمش گفت کز جذبِ سما * از جهاتِ شش بماند اندر هوا
۲۴۸۵Nآن حکیمش گفت کز جذب سما * از جهات شش بماند اندر هوا
۲۴۸۶Qچون ز مَقْناطیس قُبّهٔ ریخته * در میان ماند آهنی آویخته
۲۴۸۶Nچون ز مغناطیس قبه‌ی ریخته * در میان ماند آهنی آویخته
۲۴۸۷Qآن دگر گفت آسمانِ با صفا * کَیْ کَشد در خود زمینِ تیره را
۲۴۸۷Nآن دگر گفت آسمان با صفا * کی کشد در خود زمین تیره را
۲۴۸۸Qبلک دفعش می‌کند از شش جهات * ز آن بماند اندر میانِ عاصفات
۲۴۸۸Nبلکه دفعش می‌کند از شش جهات * ز آن بماند اندر میان عاصفات
۲۴۸۹Qپس ز دفعِ خاطرِ اهلِ کمال * جانِ فرعونان بماند اندر ضلال
۲۴۸۹Nپس ز دفع خاطر اهل کمال * جان فرعونان بماند اندر ضلال
۲۴۹۰Qپس ز دفعِ این جهان و آن جهان * مانده‌اند این بی‌رَهان بی‌این و آن
۲۴۹۰Nپس ز دفع این جهان و آن جهان * مانده‌اند این بی‌رهان بی‌این و آن
۲۴۹۱Qسَر کَشی از بندگانِ ذوالجلال * دان که دارند از وجودِ تو ملال
۲۴۹۱Nسرکشی از بندگان ذو الجلال * دان که دارند از وجود تو ملال
۲۴۹۲Qکهربا دارند چون پیدا کنند * کاهِ هستی ترا شیدا کنند
۲۴۹۲Nکَهْرُبا دارند چون پیدا کنند * کاه هستیٔ ترا شَیْدا کنند
۲۴۹۳Qکهربای خویش چون پنهان کنند * زود تسلیمِ ترا طُغیان کنند
۲۴۹۳Nکهربای خویش چون پنهان کنند * زود تسلیم ترا طغیان کنند
۲۴۹۴Qآنچنان که مرتبهٔ حیوانیَست * کو اسیر و سُغْبهٔ اِنسانیَست
۲۴۹۴Nآن چنان که مرتبه‌ی حیوانی است * کاو اسیر و سغبه‌ی انسانی است
۲۴۹۵Qمرتبهٔ انسان بدستِ اولیا * سُغبه چون حیوان شناسش ای کِیا
۲۴۹۵Nمرتبه‌ی انسان به دست اولیا * سغبه چون حیوان شناسش ای کیا
۲۴۹۶Qبندهٔ خود خوانْد احمد در رَشاد * جملهٔ عالَم را بخوان‌ قُلْ یا عِبادِ
۲۴۹۶Nبنده‌ی خود خواند احمد در رشاد * جمله عالم را بخوان‌ قُلْ یا عِبادِ
۲۴۹۷Qعقل تو همچون شُتُربان تو شُتُر * می‌کَشاند هر طرف در حکمِ مُرْ
۲۴۹۷Nعقل تو همچون شتربان تو شتر * می‌کشاند هر طرف در حکم مر
۲۴۹۸Qعقلِ عقلند اولیا و عقلها * بر مثالِ اُشتران تا انتها
۲۴۹۸Nعقل عقلند اولیا و عقلها * بر مثال اشتران تا انتها
۲۴۹۹Qاندریشان بنْگر آخر ز اعتبار * یک قلاووزست جانِ صد هزار
۲۴۹۹Nاندر ایشان بنگر آخر ز اعتبار * یک قلاووز است جان صد هزار
۲۵۰۰Qچه قلاووز و چه اُشتربان بیاب * دیدهٔ کان دیده بیند آفتاب
۲۵۰۰Nچه قلاووز و چه اشتربان بیاب * دیده ای کان دیده بیند آفتاب
۲۵۰۱Qیک جهان در شب بمانده میخ‌دوز * منتظرِ موقوفِ خورشیدست و روز
۲۵۰۱Nنک جهان در شب بمانده میخ دوز * منتظر موقوف خورشید است و روز
۲۵۰۲Qاینْت خورشیدی نهان در ذَرّهٔ * شیرِ نر در پوستینِ برَّه
۲۵۰۲Nاینت خورشیدی نهان در ذره‌ای * شیر نر در پوستین بره‌ای
۲۵۰۳Qاینْت دریایی نهان در زیرِ کاه * پا برین کَه هین منه با اشتباه
۲۵۰۳Nاینت دریایی نهان در زیر کاه * پا بر این که هین منه با اشتباه
۲۵۰۴Qاشتباهی و گمانی در درون * رحمتِ حقَّست بهرِ رَهْنمون
۲۵۰۴Nاشتباهی و گمانی در درون * رحمت حق است بهر رهنمون
۲۵۰۵Qهر پیمبر فرد آمد در جهان * فرد بود آن رهنمایش در نهان
۲۵۰۵Nهر پیمبر فرد آمد در جهان * فرد بود آن رهنمایش در نهان
۲۵۰۶Qعالَم کُبری بقُدْرت سِحْر کرد * کرد خود را در کِهین نقشی نَوَرْد
۲۵۰۶Nعالم کبری به قدرت سحر کرد * کرد خود را در کهین نقشی نورد
۲۵۰۷Qابلهانش فرد دیدند و ضعیف * کَیْ ضعیفست آن که با شه شد حریف
۲۵۰۷Nابلهانش فرد دیدند و ضعیف * کی ضعیف است آن که با شه شد حریف
۲۵۰۸Qابلهان گفتند مردی بیش نیست * وای آنکو عاقبت اندیش نیست
۲۵۰۸Nابلهان گفتند مردی بیش نیست * وای آن کاو عاقبت اندیش نیست