vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1117

تسلیم کردن مرد خود را بآنچ التماس زن بود از طلب معیشت و این اعتراض زن را اشارت حق دانستن بنزدِ عقلِ هر داننده‌ای هست/که با گردنده گرداننده‌ای هست
۲۴۳۸Qمَرد ز آن گفتن پشیمان شد چنان * کز عَوانی ساعتِ مردن عَوان
۲۴۳۸Nمرد ز آن گفتن پشیمان شد چنان * کز عوانی ساعت مردن عوان
۲۴۳۹Qگفت خصمِ جان جان چون آمدم * بر سرِ جانِ من لگدها چون زدم
۲۴۳۹Nگفت خصم جان جان چون آمدم * بر سر جان من لگدها چون زدم
۲۴۴۰Qچون قضا آید فرو پوشد بَصَر * تا نداند عقلِ ما پا را ز سَر
۲۴۴۰Nچون قضا آید فرو پوشد بصر * تا نداند عقل ما پا را ز سر
۲۴۴۱Qچون قضا بگْذشت خود را می‌خَورد * پرده بدْریده گریبان می‌دَرد
۲۴۴۱Nچون قضا بگذشت خود را می‌خورد * پرده بدریده گریبان می‌درد
۲۴۴۲Qمرد گفت ای زن پشیمان می‌شوم * گر بُدم کافر مُسلمان می‌شوم
۲۴۴۲Nمرد گفت ای زن پشیمان می‌شوم * گر بدم کافر مسلمان می‌شوم
۲۴۴۳Qمن گنه‌کارِ تُوَم رحمی بکُن * بر مکَن یکبارگیم از بیخ و بُن
۲۴۴۳Nمن گنه‌کارم توام رحمی بکن * بر مکن یک بارگیم از بیخ و بن
۲۴۴۴Qکافرِ پیر ار پشیمان می‌شود * چونک عذر آرد مسلمان می‌شود
۲۴۴۴Nکافر پیر ار پشیمان می‌شود * چون که عذر آرد مسلمان می‌شود
۲۴۴۵Qحضرتِ پُر رحمتست و پُر کرم * عاشقِ او هم وجود و هم عدم
۲۴۴۵Nحضرت پر رحمت است و پر کرم * عاشق او هم وجود و هم عدم
۲۴۴۶Qکفر و ایمان عاشقِ آن کبریا * مِسّ و نقره بندهٔ آن کیمیا
۲۴۴۶Nکفر و ایمان عاشق آن کبریا * مس و نقره بنده‌ی آن کیمیا