vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1094

داستان پير چنگی که در عهد عمر رضی الله عنه از بهر خدا روز بی نوایی چنگ زد ميان گورستان
۱۹۱۳Qآن شنیدستی که در عهدِ عُمَر * بود چنگی مُطرِبی با کرّ و فَر
۱۹۱۳Nآن شنیده ستی که در عهد عمر * بود چنگی مطربی با کر و فر
۱۹۱۴Qبلبل از آوازِ او بی‌خَود شدی * یک طرب ز آوازِ خوبش صَد شدی
۱۹۱۴Nبلبل از آواز او بی‌خود شدی * یک طرب ز آواز خوبش صد شدی
۱۹۱۵Qمجلس و مَجْمَع دَمش آراستی * وز نوای او قیامت خاستی
۱۹۱۵Nمجلس و مجمع دمش آراستی * وز نوای او قیامت خاستی
۱۹۱۶Qهمچو اسرافیل کآوازش بفَنْ * مردگان را جان در آرد در بَدَن
۱۹۱۶Nهمچو اسرافیل کاوازش به فن * مردگان را جان در آرد در بدن
۱۹۱۷Qیا رَسِیلی بود اسرافیل را * کز سماعش پر برُستی فیل را
۱۹۱۷Nیا رسیلی بود اسرافیل را * کز سماعش پر برستی فیل را
۱۹۱۸Qسازد اسرافیل روزی ناله را * جان دهد پوسیدهٔ صد ساله را
۱۹۱۸Nسازد اسرافیل روزی ناله را * جان دهد پوسیده‌ی صد ساله را
۱۹۱۹Qانبیا را در درون هم نغمه‌هاست * طالبان را زان حیات بی‌بهاست
۱۹۱۹Nانبیا را در درون هم نغمه‌هاست * طالبان را ز آن حیات بی‌بهاست
۱۹۲۰Qنشْنود آن نغمه‌ها را گوشِ حِس * کز سِتَمها گوشِ حِس باشد نَجِس
۱۹۲۰Nنشنود آن نغمه‌ها را گوش حس * کز ستمها گوش حس باشد نجس
۱۹۲۱Qنشنود نغمهٔ پری را آدمی * کو بود ز اسرار پریان اعجمی
۱۹۲۱Nنشنود نغمه‌ی پری را آدمی * کاو بود ز اسرار پریان اعجمی
۱۹۲۲Qگرچه هم نغمهٔ پری زین عالمَست * نغمهٔ دلِ بَرتر از هر دو دَمست
۱۹۲۲Nگر چه هم نغمه‌ی پری زین عالم است * نغمه‌ی دل برتر از هر دو دم است
۱۹۲۳Qکه پری و آدمی زندانیَند * هر دُو در زندانِ این نادانیَند
۱۹۲۳Nکه پری و آدمی زندانی‌اند * هر دو در زندان این نادانی‌اند
۱۹۲۴Qمَعْشَرَ ٱلْجِن سورهٔ رحمان بخوان * تَستَطِیعُوا تَنْفُذوا را باز دان
۱۹۲۴Nمعشر الجن سوره‌ی رحمان بخوان * تستطیعوا تنفذوا را باز دان
۱۹۲۵Qنَغْمه‌های اندرونِ اولیا * اوَّلا گوید که ای اجزای لا
۱۹۲۵Nنغمه‌های اندرون اولیا * اولا گوید که ای اجزای لا
۱۹۲۶Qهین ز لای نَفْی سَرها برزنید * این خیال و وهم یک سو افکنید
۱۹۲۶Nهین ز لای نفی سرها بر زنید * این خیال و وهم یک سو افکنید
۱۹۲۷Qای همه پوسیده در کَوْن و فساد * جانِ باقیتان نرویید و نزاد
۱۹۲۷Nای همه پوسیده در کون و فساد * جان باقیتان نرویید و نزاد
۱۹۲۸Qگر بگویم شّمهٔ زان نَغْمه‌ها * جانها سر بر زنند از دَخمه‌ها
۱۹۲۸Nگر بگویم شمه‌ای ز آن نغمه‌ها * جانها سر بر زنند از دخمه‌ها
۱۹۲۹Qگوش را نزدیک کن کان دُور نیست * لیک نَقْلِ آن بتو دستور نیست
۱۹۲۹Nگوش را نزدیک کن کان دور نیست * لیک نقل آن به تو دستور نیست
۱۹۳۰Qهین که اسرافیلِ وقتند اولیا * مُرده را زیشان حیاتست و نما
۱۹۳۰Nهین که اسرافیل وقت‌اند اولیا * مرده را ز یشان حیات است و حیا
۱۹۳۱Qجان هر یک مردهٔ از گورِ تَن * برجهد ز آوازشان اندر کفَنْ
۱۹۳۱Nجان هر یک مرده‌ای از گور تن * بر جهد ز آوازشان اندر کفن
۱۹۳۲Qگوید این آواز ز آواها جداست * زنده کردن کارِ آوازِ خداست
۱۹۳۲Nگوید این آواز ز آوازها جداست * زنده کردن کار آواز خداست
۱۹۳۳Qما بمُردیم و بکُلّی کاستیم * بانگِ حق آمد همه برخاستیم
۱۹۳۳Nما بمردیم و بکلی کاستیم * بانگ حق آمد همه برخاستیم
۱۹۳۴Qبانگِ حقّ اندر حجاب و بی‌حجاب * آن دهد کو داد مریم را ز جَیْب
۱۹۳۴Nبانگ حق اندر حجاب و بی‌حجاب * آن دهد کو داد مریم را ز جیب
۱۹۳۵Qای فناتان نیست کرده زیرِ پوست * باز گردید از عدم ز آواز دوست
۱۹۳۵Nای فناتان نیست کرده زیر پوست * باز گردید از عدم ز آواز دوست
۱۹۳۶Qمُطَلق آن آواز خود از شَه بود * گرچه از حُلقومِ عبدالله بود
۱۹۳۶Nمطلق آن آواز خود از شه بود * گر چه از حلقوم عبد الله بود
۱۹۳۷Qگفته او را من زبان و چشمِ تو * من حواسّ و من رضا و خشمِ تو
۱۹۳۷Nگفته او را من زبان و چشم تو * من حواس و من رضا و خشم تو
۱۹۳۸Qرو که بی‌یَسْمَع و بی‌یُبْصِر توی * سِر تویی چه جایِ صاحب سر توی
۱۹۳۸Nرو که بی‌یسمع و بی‌یبصر تویی * سر تویی چه جای صاحب سر تویی
۱۹۳۹Qچون شدی مَنْ کانَ لِله از وَلَه * من ترا باشم که کانَ ٱللهُ لَه
۱۹۳۹Nچون شدی من کان لله از وله * من ترا باشم که کان اللَّه له
۱۹۴۰Qگه توی گویم ترا گاهی منم * هر چه گویم آفتاب روشنم
۱۹۴۰Nگه تویی گویم ترا گاهی منم * هر چه گویم آفتاب روشنم
۱۹۴۱Qهر کجا تابم ز مِشْکاتِ دَمی * حَل شد آن جا مُشکِلاتِ عالَمی
۱۹۴۱Nهر کجا تابم ز مشکات دمی * حل شد آن جا مشکلات عالمی
۱۹۴۲Qظلمتی را کآفتابش بر نداشت * از دَمِ ما گردد آن ظلمت چو چاشت
۱۹۴۲Nظلمتی را کافتابش بر نداشت * از دم ما گردد آن ظلمت چو چاشت
۱۹۴۳Qآدمی را او بخویش اَسْما نمود * دیگران را ز آدم اَسْما می‌گشود
۱۹۴۳Nآدمی را او به خویش اسما نمود * دیگران را ز آدم اسما می‌گشود
۱۹۴۴Qخواه ز آدم گیر نورش خواه ازو * خواه از خُم گیر مَیْ‌خواه از کَدُو
۱۹۴۴Nخواه ز آدم گیر نورش خواه از او * خواه از خم گیر می‌خواه از کدو
۱۹۴۵Qکین کدو با خنب پیوستست سخت * نی چو تو شاذّ آن کدوی نیکبخت
۱۹۴۵Nکاین کدو با خنب پیوسته ست سخت * نی چو تو شاد آن کدوی نیک بخت
۱۹۴۶Qگفت طُوبَی مَنْ رَآنی مصطفا * وَٱلَّذی یُبْصِر َلِمن وَجْهی رَأَی
۱۹۴۶Nگفت طوبی من رآنی مصطفا * و الذی یبصر لمن وجهی رأی
۱۹۴۷Qچون چراغی نورِ شمعی را کشید * هر که دید آن را یقین آن شمع دید
۱۹۴۷Nچون چراغی نور شمعی را کشید * هر که دید آن را یقین آن شمع دید
۱۹۴۸Qهمچنین تا صد چراغ ار نقل شد * دیدنِ آخر لِقای اَصْل شد
۱۹۴۸Nهمچنین تا صد چراغ ار نقل شد * دیدن آخر لقای اصل شد
۱۹۴۹Qخواه از نورِ پسین بِسْتان تو آن * هیچ فرقی نیست خواه از شمع‌ جان
۱۹۴۹Nخواه از نور پسین بستان تو آن * هیچ فرقی نیست خواه از شمع‌دان
۱۹۵۰Qخواه بین نور از چراغِ آخرین * خواه بین نورش ز شمعِ غابرین
۱۹۵۰Nخواه بین نور از چراغ آخرین * خواه بین نورش ز شمع غابرین