vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4129

title of 4129
۳۳۷۷Nاشتری را دید روزی استری * چون که با او جمع شد در آخوری
۳۳۷۸Nگفت من بسیار می‌افتم به رو * در گریوه و راه و در بازار و کو
۳۳۷۹Nخاصه از بالای که تا زیر کوه * در سر آیم هر زمانی از شکوه
۳۳۸۰Nکم همی‌افتی تو در رو بهر چیست * یا مگر خود جان پاکت دولتی است
۳۳۸۱Nدر سر آیم هر دم و زانو زنم * پوز و زانو ز آن خطا پر خون کنم
۳۳۸۲Nکژ شود پالان و رختم بر سرم * و ز مکاری هر زمان زخمی خورم
۳۳۸۳Nهمچو کم عقلی که از عقل تباه * بشکند توبه به هر دم در گناه
۳۳۸۴Nمسخره‌ی ابلیس گردد در زمن * از ضعیفی رای آن توبه شکن
۳۳۸۵Nدر سر آید هر زمان چون اسب لنگ * که بود بارش گران و راه سنگ
۳۳۸۶Nمی‌خورد از غیب بر سر زخم او * از شکست توبه آن ادبار خو
۳۳۸۷Nباز توبه می‌کند با رای سست * دیو یک تف کرد و توبه‌ش را سکست
۳۳۸۸Nضعف اندر ضعف و کبرش آن چنان * که به خواری بنگرد در واصلان
۳۳۸۹Nای شتر که تو مثال مومنی * کم فتی در رو و کم بینی زنی
۳۳۹۰Nتو چه داری که چنین بی‌آفتی * بی‌عثاری و کم اندر رو فتی
۳۳۹۱Nگفت گر چه هر سعادت از خداست * در میان ما و تو بس فرق‌هاست
۳۳۹۲Nسربلندم من دو چشم من بلند * بینش عالی امان است از گزند
۳۳۹۳Nاز سر که من ببینم پای کوه * هر گو و هموار را من توه توه
۳۳۹۴Nهمچنان که دید آن صدر اجل * پیش کار خویش تا روز اجل
۳۳۹۵Nآن چه خواهد بود بعد بیست سال * دید اندر حال آن نیکو خصال
۳۳۹۶Nحال خود تنها ندید آن متقی * بلکه حال مغربی و مشرقی
۳۳۹۷Nنور در چشم و دلش سازد سکن * بهر چه سازد پی حب الوطن
۳۳۹۸Nهمچو یوسف کاو بدید اول به خواب * که سجودش کرد ماه و آفتاب
۳۳۹۹Nاز پس ده سال بلکه بیشتر * آن چه یوسف دیده بد بر کرد سر
۳۴۰۰Nنیست آن ینظر بنور اللَّه گزاف * نور ربانی بود گردون شکاف
۳۴۰۱Nنیست اندر چشم تو آن نور رو * هستی اندر حس حیوانی گرو
۳۴۰۲Nتو ز ضعف چشم بینی پیش پا * تو ضعیف و هم ضعیفت پیشوا
۳۴۰۳Nپیشوا چشم است دست و پای را * کاو ببیند جای را ناجای را
۳۴۰۴Nدیگر آن که چشم من روشن‌تر است * دیگر آن که خلقت من اطهر است
۳۴۰۵Nز انکه هستم من ز اولاد حلال * نه ز اولاد زنا و اهل ضلال
۳۴۰۶Nتو ز اولاد زنایی بی‌گمان * تیر کژ پرد چو بد باشد کمان