block:4119
۳۱۱۳ | N | پس عروسی خواست باید بهر او | * | تا نماید زین تزوج نسل رو |
۳۱۱۴ | N | گر رود سوی فنا این باز باز | * | فرخ او گردد ز بعد باز باز |
۳۱۱۵ | N | صورت این باز گر ز ینجا رود | * | معنی او در ولد باقی بود |
۳۱۱۶ | N | بهر این فرمود آن شاه نبیه | * | مصطفی که الولد سر ابیه |
۳۱۱۷ | N | بهر این معنی همهی خلق از شعف | * | میبیاموزند طفلان را حرف |
۳۱۱۸ | N | تا بماند آن معانی در جهان | * | چون شود آن قالب ایشان نهان |
۳۱۱۹ | N | حق به حکمت حرصشان داده ست جد | * | بهر رشد هر صغیر مستعد |
۳۱۲۰ | N | من هم از بهر دوام نسل خویش | * | جفت خواهم پور خود را خوب کیش |
۳۱۲۱ | N | دختری خواهم ز نسل صالحی | * | نی ز نسل پادشاهی کالحی |
۳۱۲۲ | N | شاه خود این صالح است آزاد اوست | * | نی اسیر حرص فرج است و گلوست |
۳۱۲۳ | N | مر اسیران را لقب کردند شاه | * | عکس چون کافور نام آن سیاه |
۳۱۲۴ | N | شد مفازه بادیهی خونخوار نام | * | نیک بخت آن پیس را کردند عام |
۳۱۲۵ | N | بر اسیر شهوت و خشم و امل | * | بر نوشته میر یا صدر اجل |
۳۱۲۶ | N | آن اسیران اجل را عام داد | * | نام امیران اجل اندر بلاد |
۳۱۲۷ | N | صدر خوانندش که در صف نعال | * | جان او پست است یعنی جاه و مال |
۳۱۲۸ | N | شاه چون با زاهدی خویشی گزید | * | این خبر در گوش خاتونان رسید |