vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4114

title of 4114
۲۹۷۴Nمن خلیل وقتم و او جبرئیل * من نخواهم در بلا او را دلیل
۲۹۷۵Nاو ادب ناموخت از جبریل راد * که بپرسید از خلیل حق مراد
۲۹۷۶Nکه مرادت هست تا یاری کنم * ور نه بگریزم سبکباری کنم
۲۹۷۷Nگفت ابراهیم نی رو از میان * واسطه زحمت بود بعد العیان
۲۹۷۸Nبهر این دنیاست مرسل رابطه * مومنان را ز انکه هست او واسطه
۲۹۷۹Nهر دل ار سامع بدی وحی نهان * حرف و صوتی کی بدی اندر جهان
۲۹۸۰Nگر چه او محو حق است و بی‌سر است * لیک کار من از آن نازکتر است
۲۹۸۱Nکرده‌ی او کرده‌ی شاه است لیک * پیش ضعفم بد نماینده ست نیک
۲۹۸۲Nآن چه عین لطف باشد بر عوام * قهر شد بر نازنینان کرام
۲۹۸۳Nبس بلا و رنج می‌باید کشید * عامه را تا فرق بتوانند دید
۲۹۸۴Nکاین حروف واسطه‌ای یار غار * پیش واصل خار باشد خار خار
۲۹۸۵Nبس بلا و رنج بایست و وقوف * تا رهد آن روح صافی از حروف
۲۹۸۶Nلیک بعضی زین صدا کرتر شدند * باز بعضی صافی و برتر شدند
۲۹۸۷Nهمچو آب نیل آمد این بلا * سعد را آب است و خون بر اشقیا
۲۹۸۸Nهر که پایان بین‌تر او مسعودتر * جدتر او کارد که افزون دید بر
۲۹۸۹Nز انکه داند کاین جهان کاشتن * هست بهر محشر و برداشتن
۲۹۹۰Nهیچ عقدی بهر عین خود نبود * بلکه از بهر مقام ربح و سود
۲۹۹۱Nهیچ نبود منکری گر بنگری * منکری‌اش بهر عین منکری
۲۹۹۲Nبل برای قهر خصم اندر حسد * یا فزونی جستن و اظهار خود
۲۹۹۳Nو آن فزونی هم پی طمع دگر * بی‌معانی چاشنی ندهد صور
۲۹۹۴Nز آن همی‌پرسی چرا این می‌کنی * که صور زیت است و معنی روشنی
۲۹۹۵Nور نه این گفتن چرا از بهر چیست * چون که صورت بهر عین صورتی است
۲۹۹۶Nاین چرا گفتن سؤال از فایده‌ست * جز برای این چرا گفتن بد است
۲۹۹۷Nاز چه رو فاییده‌جویی ای امین * چون بود فاییده‌ی این خود همین
۲۹۹۸Nپس نقوش آسمان و اهل زمین * نیست حکمت کان بود بهر همین
۲۹۹۹Nگر حکیمی نیست این ترتیب چیست * ور حکیمی هست پس فعلش تهی است
۳۰۰۰Nکس نسازد نقش گرمابه و خضاب * جز پی قصد صواب و ناصواب