block:4112
۲۹۲۱ | N | گفت موسی را به وحی دل خدا | * | کای گزیده دوست میدارم ترا |
۲۹۲۲ | N | گفت چه خصلت بود ای ذو الکرم | * | موجب آن تا من آن افزون کنم |
۲۹۲۳ | N | گفت چون طفلی به پیش والده | * | وقت قهرش دست هم در وی زده |
۲۹۲۴ | N | خود نداند که جز او دیار هست | * | هم از او مخمور هم از اوست مست |
۲۹۲۵ | N | مادرش گر سیلیی بر وی زند | * | هم به مادر آید و بر وی تند |
۲۹۲۶ | N | از کسی یاری نخواهد غیر او | * | اوست جملهی شر او و خیر او |
۲۹۲۷ | N | خاطر تو هم ز ما در خیر و شر | * | التفاتش نیست جاهای دگر |
۲۹۲۸ | N | غیر من پیشت چو سنگ است و کلوخ | * | گر صبی و گر جوان و گر شیوخ |
۲۹۲۹ | N | همچنانک إِیَّاکَ نَعْبُدُ در حنین | * | در بلا از غیر تو لا نستعین |
۲۹۳۰ | N | هست این إِیَّاکَ نَعْبُدُ حصر را | * | در لغت و آن از پی نفی ریا |
۲۹۳۱ | N | هست إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ هم بهر حصر | * | حصر کرده استعانت را و قصر |
۲۹۳۲ | N | که عبادت مر ترا آریم و بس | * | طمع یاری هم ز تو داریم و بس |