block:4105
۲۷۲۳ | N | گفت با هامان چو تنهایش بدید | * | جست هامان و گریبان را درید |
۲۷۲۴ | N | بانگها زد گریهها کرد آن لعین | * | کوفت دستار و کله را بر زمین |
۲۷۲۵ | N | که چگونه گفت اندر روی شاه | * | این چنین گستاخ آن حرف تباه |
۲۷۲۶ | N | جمله عالم را مسخر کرده تو | * | کار را با بخت چون زر کرده تو |
۲۷۲۷ | N | از مشارق و ز مغارب بیلجاج | * | سوی تو آرند سلطانان خراج |
۲۷۲۸ | N | پادشاهان لب همیمالند شاد | * | بر ستانهی خاک تو ای کیقباد |
۲۷۲۹ | N | اسب یاغی چون ببیند اسب ما | * | رو بگرداند گریزد بیعصا |
۲۷۳۰ | N | تا کنون معبود و مسجود جهان | * | بودهای گردی کمینهی بندگان |
۲۷۳۱ | N | در هزار آتش شدن زین خوشتر است | * | که خداوندی شود بنده پرست |
۲۷۳۲ | N | نه بکش اول مرا ای شاه چین | * | تا نبیند چشم من بر شاه این |
۲۷۳۳ | N | خسروا اول مرا گردن بزن | * | تا نبیند این مذلت چشم من |
۲۷۳۴ | N | خود نبودست و مبادا این چنین | * | که زمین گردون شود گردون زمین |
۲۷۳۵ | N | بندگانمان خواجهتاش ما شوند | * | بیدلانمان دل خراش ما شوند |
۲۷۳۶ | N | چشم روشن دشمنان و دوست کور | * | گشت ما را پس گلستان قعر گور |