vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4103

title of 4103
۲۶۲۸Nباز اسپیدی به کمپیری دهی * او ببرد ناخنش بهر بهی
۲۶۲۹Nناخنی که اصل کار است و شکار * کور کمپیرک ببرد کوروار
۲۶۳۰Nکه کجا بوده‌ست مادر که ترا * ناخنان زین سان دراز است ای کیا
۲۶۳۱Nناخن و منقار و پرش را برید * وقت مهر این می‌کند زال پلید
۲۶۳۲Nچون که تتماجش دهد او کم خورد * خشم گیرد مهرها را بر درد
۲۶۳۳Nکه چنین تتماج پختم بهر تو * تو تکبر می‌نمایی و عتو
۲۶۳۴Nتو سزایی در همان رنج و بلا * نعمت و اقبال کی سازد ترا
۲۶۳۵Nآب تتماجش دهد کاین را بگیر * گر نمی‌خواهی که نوشی ز آن فطیر
۲۶۳۶Nآب تتماجش نگیرد طبع باز * زال بترنجد شود خشمش دراز
۲۶۳۷Nاز غضب آن آش سوزان بر سرش * زن فرو ریزد شود کل مغفرش
۲۶۳۸Nاشک از آن چشمش فرو ریزد ز سوز * یاد آرد لطف شاه دل فروز
۲۶۳۹Nز آن دو چشم نازنین با دلال * که ز چهره‌ی شاه دارد صد کمال
۲۶۴۰Nچشم ما زاغش شده پر زخم زاغ * چشم نیک از چشم بد با درد و داغ
۲۶۴۱Nچشم دریا بسطتی کز بسط او * هر دو عالم می‌نماید تار مو
۲۶۴۲Nگر هزاران چرخ در چشمش رود * همچو چشمه پیش قلزم گم شود
۲۶۴۳Nچشم بگذشته از این محسوسها * یافته از غیب بینی بوسها
۲۶۴۴Nخود نمی‌یابم یکی گوشی که من * نکته‌ای گویم از آن چشم حسن
۲۶۴۵Nمی‌چکید آن آب محمود جلیل * می‌ربودی قطره‌اش را جبرئیل
۲۶۴۶Nتا بمالد در پر و منقار خویش * گر دهد دستوری‌اش آن خوب کیش
۲۶۴۷Nباز گوید خشم کمپیر ار فروخت * فر و نور و صبر و علمم را نسوخت
۲۶۴۸Nباز جانم باز صد صورت تند * زخم بر ناقه نه بر صالح زند
۲۶۴۹Nصالح از یک دم که آرد باشکوه * صد چنان ناقه بزاید متن کوه
۲۶۵۰Nدل همی‌گوید خموش و هوش دار * ور نه درانید غیرت پود و تار
۲۶۵۱Nغیرتش را هست صد حلم نهان * ور نه سوزیدی به یک دم صد جهان
۲۶۵۲Nنخوت شاهی گرفتش جای پند * تا دل خود را ز بند پند کند
۲۶۵۳Nکه کنم با رای هامان مشورت * کاوست پشت ملک و قطب مقدرت
۲۶۵۴Nمصطفی را رایزن صدیق رب * رایزن بو جهل را شد بو لهب
۲۶۵۵Nعرق جنسیت چنانش جذب کرد * کان نصیحتها به پیشش گشت سرد
۲۶۵۶Nجنس سوی جنس صد پره پرد * بر خیالش بندها را بر درد