vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4102

title of 4102
۲۵۹۷Nباز گفت او این سخن با ایسیه * گفت جان افشان بر این ای دل سیه
۲۵۹۸Nبس عنایتهاست متن این مقال * زود دریاب ای شه نیکو خصال
۲۵۹۹Nوقت کشت آمد زهی پر سود کشت * این بگفت و گریه کرد و گرم گشت
۲۶۰۰Nبر جهید از جا و گفتا بخ لک * آفتابی تاج گشتت ای کلک
۲۶۰۱Nعیب کل را خود بپوشاند کلاه * خاصه چون باشد کله خورشید و ماه
۲۶۰۲Nهم در آن مجلس که بشنیدی تو این * چون نگفتی آری و صد آفرین
۲۶۰۳Nاین سخن در گوش خورشید ارشدی * سر نگون بر بوی این زیر آمدی
۲۶۰۴Nهیچ می‌دانی چه وعده‌ست و چه داد * می‌کند ابلیس را حق افتقاد
۲۶۰۵Nچون بدین لطف آن کریمت باز خواند * ای عجب چون زهره‌ات بر جای ماند
۲۶۰۶Nزهره‌ات ندرید تا ز آن زهره‌ات * بودی اندر هر دو عالم بهره‌ات
۲۶۰۷Nزهره‌ای کز بهره‌ی حق بر درد * چون شهیدان از دو عالم بر خورد
۲۶۰۸Nغافلی هم حکمت است و این عمی * تا بماند لیک تا این حد چرا
۲۶۰۹Nغافلی هم حکمت است و نعمت است * تا نپرد زود سرمایه ز دست
۲۶۱۰Nلیک نی چندان که ناسوری شود * ز هر جان و عقل رنجوری شود
۲۶۱۱Nخود که یابد این چنین بازار را * که به یک گل می‌خری گلزار را
۲۶۱۲Nدانه‌ای را صد درختستان عوض * حبه‌ای را آمدت صد کان عوض
۲۶۱۳Nکان لله دادن آن حبه است * تا که کان اللَّه له آید به دست
۲۶۱۴Nز انکه این هوی ضعیف بی‌قرار * هست شد ز آن هوی رب پایدار
۲۶۱۵Nهوی فانی چون که خود با او سپرد * گشت باقی دایم و هرگز نمرد
۲۶۱۶Nهمچو قطره‌ی خایف از باد و ز خاک * که فنا گردد بدین هر دو هلاک
۲۶۱۷Nچون به اصل خود که دریا بود جست * از تف خورشید و باد و خاک رست
۲۶۱۸Nظاهرش گم گشت در دریا و لیک * ذات او معصوم و پا بر جا و نیک
۲۶۱۹Nهین بده ای قطره خود را بی‌ندم * تا بیابی در بهای قطره یم
۲۶۲۰Nهین بده ای قطره خود را این شرف * در کف دریا شو ایمن از تلف
۲۶۲۱Nخود که را آید چنین دولت به دست * قطره را بحری تقاضاگر شده‌ست
۲۶۲۲Nاللَّه اللَّه زود بفروش و بخر * قطره‌ای ده بحر پر گوهر ببر
۲۶۲۳Nاللَّه اللَّه هیچ تاخیری مکن * که ز بحر لطف آمد این سخن
۲۶۲۴Nلطف اندر لطف این گم می‌شود * کاسفلی بر چرخ هفتم می‌شود
۲۶۲۵Nهین که یک بازی فتادت بو العجب * هیچ طالب این نیابد در طلب
۲۶۲۶Nگفت با هامان بگویم ای ستیر * شاه را لازم بود رای وزیر
۲۶۲۷Nگفت با هامان مگو این راز را * کور کمپیری چه داند باز را