block:4098
۲۵۴۰ | N | خانه بر کن کاز عقیق این یمن | * | صد هزاران خانه شاید ساختن |
۲۵۴۱ | N | گنج زیر خانه است و چاره نیست | * | از خرابی خانه مندیش و مهایست |
۲۵۴۲ | N | که هزاران خانه از یک نقد گنج | * | تان عمارت کرد بیتکلیف و رنج |
۲۵۴۳ | N | عاقبت این خانه خود ویران شود | * | گنج از زیرش یقین عریان شود |
۲۵۴۴ | N | لیک آن تو نباشد ز انکه روح | * | مزد ویران کردن استش آن فتوح |
۲۵۴۵ | N | چون نکرد آن کارمزدش هست لا | * | لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعی |
۲۵۴۶ | N | دست خایی بعد از آن تو کای دریغ | * | این چنین ماهی بد اندر زیر میغ |
۲۵۴۷ | N | من نکردم آن چه گفتند از بهی | * | گنج رفت و خانه و دستم تهی |
۲۵۴۸ | N | خانهی اجرت گرفتی و کری | * | نیست ملک تو به بیعی یا شری |
۲۵۴۹ | N | این کری را مدت او تا اجل | * | تا در این مدت کنی در وی عمل |
۲۵۵۰ | N | پاره دوزی میکنی اندر دکان | * | زیر این دکان تو مدفون دو کان |
۲۵۵۱ | N | هست این دکان کرایی زود باش | * | تیشه بستان و تکش را میتراش |
۲۵۵۲ | N | تا که تیشه ناگهان بر کان نهی | * | از دکان و پاره دوزی وارهی |
۲۵۵۳ | N | پاره دوزی چیست خورد آب و نان | * | میزنی این پاره بر دلق گران |
۲۵۵۴ | N | هر زمان میدرد این دلق تنت | * | پاره بر وی میزنی زین خوردنت |
۲۵۵۵ | N | ای ز نسل پادشاه کامیار | * | با خود آ زین پاره دوزی ننگ دار |
۲۵۵۶ | N | پارهای بر کن از این قعر دکان | * | تا بر آرد سر به پیش تو دو کان |
۲۵۵۷ | N | پیش از آن کاین مهلت خانهی کری | * | آخر آید تو نخورده زو بری |
۲۵۵۸ | N | پس ترا بیرون کند صاحب دکان | * | وین دکان را بر کند از روی کان |
۲۵۵۹ | N | تو ز حسرت گاه بر سر میزنی | * | گاه ریش خام خود بر میکنی |
۲۵۶۰ | N | کای دریغا آن من بود این دکان | * | کور بودم بر نخوردم زین مکان |
۲۵۶۱ | N | ای دریغا بود ما را برد باد | * | تا ابد یا حسرتا شد للعباد |