block:4099
۲۵۶۲ | N | دیدم اندر خانه من نقش و نگار | * | بودم اندر عشق خانه بیقرار |
۲۵۶۳ | N | بودم از گنج نهانی بیخبر | * | ور نه دستنبوی من بودی تبر |
۲۵۶۴ | N | آه گر داد تبر را دادمی | * | این زمان غم را تبرا دادمی |
۲۵۶۵ | N | چشم را بر نقش میانداختم | * | همچو طفلان عشقها میباختم |
۲۵۶۶ | N | پس نکو گفت آن حکیم کامیار | * | که تو طفلی خانه پر نقش و نگار |
۲۵۶۷ | N | در الهی نامه بس اندرز کرد | * | که بر آر از دودمان خویش گرد |
۲۵۶۸ | N | بس کن ای موسی بگو وعدهی سوم | * | که دل من ز اضطرابش گشت گم |
۲۵۶۹ | N | گفت موسی آن سوم ملک دو تو | * | دو جهانی خالص از خصم و عدو |
۲۵۷۰ | N | بیشتر ز آن ملک کاکنون داشتی | * | کان بد اندر جنگ و این در آشتی |
۲۵۷۱ | N | آن که در جنگت چنان ملکی دهد | * | بنگر اندر صلح خوانت چون نهد |
۲۵۷۲ | N | آن کرم کاندر جفا آنهات داد | * | در وفا بنگر چه باشد افتقاد |
۲۵۷۳ | N | گفت ای موسی چهارم چیست زود | * | باز گو صبرم شد و حرصم فزود |
۲۵۷۴ | N | گفت چارم آن که مانی تو جوان | * | موی همچون قیر و رخ چون ارغوان |
۲۵۷۵ | N | رنگ و بو در پیش ما بس کاسد است | * | لیک تو پستی سخن کردیم پست |
۲۵۷۶ | N | افتخار از رنگ و بو و از مکان | * | هست شادی و فریب کودکان |