vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4088

title of 4088
۲۲۸۷Nعقل می‌گفتش حماقت با تو است * با حماقت عهد را آید شکست
۲۲۸۸Nعقل را باشد وفای عهدها * تو نداری عقل رو ای خربها
۲۲۸۹Nعقل را یاد آید از پیمان خود * پرده‌ی نسیان بدراند خرد
۲۲۹۰Nچون که عقلت نیست نسیان میر تست * دشمن و باطل کن تدبیر تست
۲۲۹۱Nاز کمی عقل پروانه‌ی خسیس * یاد نارد ز آتش و سوز و حسیس
۲۲۹۲Nچون که پرش سوخت توبه می‌کند * آز و نسیانش بر آتش می‌زند
۲۲۹۳Nضبط و درک و حافظی و یادداشت * عقل را باشد که عقل آن را فراشت
۲۲۹۴Nچون که گوهر نیست تابش چون بود * چون مذکر نیست ایابش چون بود
۲۲۹۵Nاین تمنی هم ز بی‌عقلی اوست * که نبیند کان حماقت را چه خوست
۲۲۹۶Nآن ندامت از نتیجه‌ی رنج بود * نه ز عقل روشن چون گنج بود
۲۲۹۷Nچون که شد رنج آن ندامت شد عدم * می‌نیرزد خاک آن توبه و ندم
۲۲۹۸Nآن ندم از ظلمت غم بست بار * پس کلام اللیل یمحوه النهار
۲۲۹۹Nچون برفت آن ظلمت غم گشت خوش * هم رود از دل نتیجه و زاده‌اش
۲۳۰۰Nمی‌کند او توبه و پیر خرد * بانگ‌ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا می‌زند