vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4087

title of 4087
۲۲۶۶Nگفت ماهی دگر وقت بلا * چون که ماند از سایه‌ی عاقل جدا
۲۲۶۷Nکاو سوی دریا شد و از غم عتیق * فوت شد از من چنان نیکو رفیق
۲۲۶۸Nلیک ز آن نندیشم و بر خود زنم * خویشتن را این زمان مرده کنم
۲۲۶۹Nپس بر آرم اشکم خود بر زبر * پشت زیر و می‌روم بر آب بر
۲۲۷۰Nمی‌روم بر وی چنان که خس رود * نی بسباحی چنان که کس رود
۲۲۷۱Nمرده گردم خویش بسپارم به آب * مرگ پیش از مرگ امن است از عذاب
۲۲۷۲Nمرگ پیش از مرگ امن است ای فتی * این چنین فرمود ما را مصطفی
۲۲۷۳Nگفت موتوا کلکم من قبل ان * یاتی الموت تموتوا بالفتن
۲۲۷۴Nهمچنان مرد و شکم بالا فگند * آب می‌بردش نشیب و گه بلند
۲۲۷۵Nهر یکی ز آن قاصدان بس غصه برد * که دریغا ماهی بهتر بمرد
۲۲۷۶Nشاد می‌شد او از آن گفت دریغ * پیش رفت این بازی‌ام رستم ز تیغ
۲۲۷۷Nپس گرفتش یک صیاد ارجمند * پس بر او تف کرد و بر خاکش فگند
۲۲۷۸Nغلط غلطان رفت پنهان اندر آب * ماند آن احمق همی‌کرد اضطراب
۲۲۷۹Nاز چپ و از راست می‌جست آن سلیم * تا به جهد خویش برهاند گلیم
۲۲۸۰Nدام افکندند و اندر دام ماند * احمقی او را در آن آتش نشاند
۲۲۸۱Nبر سر آتش به پشت تابه‌ای * با حماقت گشت او هم خوابه‌ای
۲۲۸۲Nاو همی‌جوشید از تف سعیر * عقل می‌گفتش أ لم یاتک نذیر
۲۲۸۳Nاو همی‌گفت از شکنجه و ز بلا * همچو جان کافران‌ قالُوا بَلی
۲۲۸۴Nباز می‌گفت او که گر این بار من * وا رهم زین محنت گردن شکن
۲۲۸۵Nمن نسازم جز به دریایی وطن * آب گیری را نسازم من سکن
۲۲۸۶Nآب بی‌حد جویم و آمن شوم * تا ابد در امن و صحت می‌روم