vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4086

title of 4086
۲۲۴۵Nآن یکی مرغی گرفت از مکر و دام * مرغ او را گفت ای خواجه‌ی همام
۲۲۴۶Nتو بسی گاوان و میشان خورده‌ای * تو بسی اشتر به قربان کرده‌ای
۲۲۴۷Nتو نگشتی سیر از آنها در زمن * هم نگردی سیر از اجزای من
۲۲۴۸Nهل مرا تا که سه پندت بر دهم * تا بدانی زیرکم یا ابلهم
۲۲۴۹Nاول آن پند هم در دست تو * ثانیش بر بام کهگل بست تو
۲۲۵۰Nو آن سوم پندت دهم من بر درخت * که از این سه پند گردی نیک بخت
۲۲۵۱Nآنچ بر دست است این است آن سخن * که محالی را ز کس باور مکن
۲۲۵۲Nبر کفش چون گفت اول پند زفت * گشت آزاد و بر آن دیوار رفت
۲۲۵۳Nگفت دیگر بر گذشته غم مخور * چون ز تو بگذشت ز آن حسرت مبر
۲۲۵۴Nبعد از آن گفتش که در جسمم کتیم * ده درم سنگ است یک در یتیم
۲۲۵۵Nدولت تو بخت فرزندان تو * بود آن گوهر به حق جان تو
۲۲۵۶Nفوت کردی در که روزی‌ات نبود * که نباشد مثل آن در در وجود
۲۲۵۷Nآن چنان که وقت زادن حامله * ناله دارد، خواجه شد در غلغله
۲۲۵۸Nمرغ گفتش نی نصیحت کردمت * که مبادا بر گذشته‌ی دی غمت
۲۲۵۹Nچون گذشت و رفت غم چون می‌خوری * یا نکردی فهم پندم یا کری
۲۲۶۰Nو آن دوم پندت بگفتم کز ضلال * هیچ تو باور مکن قول محال
۲۲۶۱Nمن نیم خود سه درمسنگ ای اسد * ده درم سنگ اندرونم چون بود
۲۲۶۲Nخواجه باز آمد به خود گفتا که هین * باز گو آن پند خوب سومین
۲۲۶۳Nگفت آری خوش عمل کردی بدان * تا بگویم پند ثالث رایگان
۲۲۶۴Nپند گفتن با جهول خوابناک * تخم افکندن بود در شوره خاک
۲۲۶۵Nچاک حمق و جهل نپذیرد رفو * تخم حکمت کم دهش ای پند گو