block:4084
۲۲۱۳ | N | در وضو هر عضو را وردی جدا | * | آمدهست اندر خبر بهر دعا |
۲۲۱۴ | N | چون که استنشاق بینی میکنی | * | بوی جنت خواه از رب غنی |
۲۲۱۵ | N | تا ترا آن بو کشد سوی جنان | * | بوی گل باشد دلیل گلبنان |
۲۲۱۶ | N | چون که استنجا کنی ورد و سخن | * | این بود یا رب تو زینام پاک کن |
۲۲۱۷ | N | دست من اینجا رسید این را بشست | * | دستم اندر شستن جان است سست |
۲۲۱۸ | N | ای ز تو کس گشته جان ناکسان | * | دست فضل تست در جانها رسان |
۲۲۱۹ | N | حد من این بود کردم من لئیم | * | ز آن سوی حد را نقی کن ای کریم |
۲۲۲۰ | N | از حدث شستم خدایا پوست را | * | از حوادث تو بشو این دوست را |