block:4078
۲۰۸۱ | N | در حضور مصطفای قند خو | * | چون ز حد برد آن عرب از گفتوگو |
۲۰۸۲ | N | آن شه وَ النَّجْمِ و سلطان عَبَسَ | * | لب گزید آن سرد دم را گفت بس |
۲۰۸۳ | N | دست میزد بهر منعش بر دهان | * | چند گویی پیش دانای نهان |
۲۰۸۴ | N | پیش بینا بردهای سرگین خشک | * | که بخر این را به جای ناف مشک |
۲۰۸۵ | N | بعر را ای گنده مغز گنده مخ | * | زیر بینی بنهی و گویی که اخ |
۲۰۸۶ | N | اخ اخی برداشتی ای گیج گاج | * | تا که کالای بدت یابد رواج |
۲۰۸۷ | N | تا فریبی آن مشام پاک را | * | آن چریدهی گلشن افلاک را |
۲۰۸۸ | N | حلم او خود را اگر چه گول ساخت | * | خویشتن را اندکی باید شناخت |
۲۰۸۹ | N | دیگ را گر باز ماند امشب دهن | * | گربه را هم شرم باید داشتن |
۲۰۹۰ | N | خویشتن گر خفته کرد آن خوب فر | * | سخت بیدار است دستارش مبر |
۲۰۹۱ | N | چند گویی ای لجوج بیصفا | * | این فسون دیو پیش مصطفی |
۲۰۹۲ | N | صد هزاران حلم دارند این گروه | * | هر یکی حلمی از آنها صد چو کوه |
۲۰۹۳ | N | حلمشان بیدار را ابله کند | * | زیرک صد چشم را گمره کند |
۲۰۹۴ | N | حلمشان همچون شراب خوب نغز | * | نغز نغزک بر رود بالای مغز |
۲۰۹۵ | N | مست را بین ز آن شراب پر شگفت | * | همچو فرزین مست کژ رفتن گرفت |
۲۰۹۶ | N | مرد برنا ز آن شراب زود گیر | * | در میان راه میافتد چو پیر |
۲۰۹۷ | N | خاصه این باده که از خم بلی است | * | نه میی که مستی او یک شبی است |
۲۰۹۸ | N | آنک آن اصحاب کهف از نقل و نقل | * | سیصد و نه سال گم کردند عقل |
۲۰۹۹ | N | ز آن زنان مصر جامی خوردهاند | * | دستها را شرحه شرحه کردهاند |
۲۱۰۰ | N | ساحران هم سکر موسی داشتند | * | دار را دل دار میانگاشتند |
۲۱۰۱ | N | جعفر طیار ز آن می بود مست | * | ز آن گرو میکرد بیخود پا و دست |