vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4078

title of 4078
۲۰۸۱Nدر حضور مصطفای قند خو * چون ز حد برد آن عرب از گفت‌وگو
۲۰۸۲Nآن شه‌ وَ النَّجْمِ‌ و سلطان‌ عَبَسَ * لب گزید آن سرد دم را گفت بس
۲۰۸۳Nدست می‌زد بهر منعش بر دهان * چند گویی پیش دانای نهان
۲۰۸۴Nپیش بینا برده‌ای سرگین خشک * که بخر این را به جای ناف مشک
۲۰۸۵Nبعر را ای گنده مغز گنده مخ * زیر بینی بنهی و گویی که اخ
۲۰۸۶Nاخ اخی برداشتی ای گیج گاج * تا که کالای بدت یابد رواج
۲۰۸۷Nتا فریبی آن مشام پاک را * آن چریده‌ی گلشن افلاک را
۲۰۸۸Nحلم او خود را اگر چه گول ساخت * خویشتن را اندکی باید شناخت
۲۰۸۹Nدیگ را گر باز ماند امشب دهن * گربه را هم شرم باید داشتن
۲۰۹۰Nخویشتن گر خفته کرد آن خوب فر * سخت بیدار است دستارش مبر
۲۰۹۱Nچند گویی ای لجوج بی‌صفا * این فسون دیو پیش مصطفی
۲۰۹۲Nصد هزاران حلم دارند این گروه * هر یکی حلمی از آنها صد چو کوه
۲۰۹۳Nحلمشان بیدار را ابله کند * زیرک صد چشم را گمره کند
۲۰۹۴Nحلمشان همچون شراب خوب نغز * نغز نغزک بر رود بالای مغز
۲۰۹۵Nمست را بین ز آن شراب پر شگفت * همچو فرزین مست کژ رفتن گرفت
۲۰۹۶Nمرد برنا ز آن شراب زود گیر * در میان راه می‌افتد چو پیر
۲۰۹۷Nخاصه این باده که از خم بلی است * نه میی که مستی او یک شبی است
۲۰۹۸Nآنک آن اصحاب کهف از نقل و نقل * سیصد و نه سال گم کردند عقل
۲۰۹۹Nز آن زنان مصر جامی خورده‌اند * دستها را شرحه شرحه کرده‌اند
۲۱۰۰Nساحران هم سکر موسی داشتند * دار را دل دار می‌انگاشتند
۲۱۰۱Nجعفر طیار ز آن می بود مست * ز آن گرو می‌کرد بی‌خود پا و دست