block:4076
۱۹۹۲ | N | یک سریه میفرستادی رسول | * | بهر جنگ کافر و دفع فضول |
۱۹۹۳ | N | یک جوانی را گزید او از هذیل | * | میر لشکر کردش و سالار خیل |
۱۹۹۴ | N | اصل لشکر بیگمان سرور بود | * | قوم بیسرور تن بیسر بود |
۱۹۹۵ | N | این همه که مرده و پژمردهای | * | ز آن بود که ترک سرور کردهای |
۱۹۹۶ | N | از کسل و ز بخل و ز ما و منی | * | میکشی سر خویش را سر میکنی |
۱۹۹۷ | N | همچو استوری که بگریزد ز بار | * | او سر خود گیرد اندر کوهسار |
۱۹۹۸ | N | صاحبش در پی دوان کای خیرهسر | * | هر طرف گرگی است اندر قصد خر |
۱۹۹۹ | N | گر ز چشمم این زمان غایب شوی | * | پیشت آید هر طرف گرگ قوی |
۲۰۰۰ | N | استخوانت را بخاید چون شکر | * | که نبینی زندگانی را دگر |
۲۰۰۱ | N | آن مگیر آخر بمانی از علف | * | آتش از بیهیزمی گردد تلف |
۲۰۰۲ | N | هین بمگریز از تصرف کردنم | * | و ز گرانی بار که جانت منم |
۲۰۰۳ | N | تو ستوری هم که نفست غالب است | * | حکم غالب را بود ای خود پرست |
۲۰۰۴ | N | خر نخواندت اسب خواندت ذو الجلال | * | اسب تازی را عرب گوید تعال |
۲۰۰۵ | N | میر آخور بود حق را مصطفی | * | بهر استوران نفس پر جفا |
۲۰۰۶ | N | قُلْ تَعالَوْا گفت از جذب کرم | * | تا ریاضتتان دهم من رایضم |
۲۰۰۷ | N | نفسها را تا مروض کردهام | * | زین ستوران بس لگدها خوردهام |
۲۰۰۸ | N | هر کجا باشد ریاضت بارهای | * | از لگدهایش نباشد چارهای |
۲۰۰۹ | N | لاجرم اغلب بلا بر انبیاست | * | که ریاضت دادن خامان بلاست |
۲۰۱۰ | N | سکسکانید از دمم یرغا روید | * | تا یواش و مرکب سلطان شوید |
۲۰۱۱ | N | قُلْ تَعالَوْا قُلْ تَعالَوْا گفت رب | * | ای ستوران رمیده از ادب |
۲۰۱۲ | N | گر نیایند ای نبی غمگین مشو | * | ز آن دو بیتمکین تو پر از کین مشو |
۲۰۱۳ | N | گوش بعضی زین تعالواها کر است | * | هر ستوری را صطبلی دیگر است |
۲۰۱۴ | N | منهزم گردند بعضی زین ندا | * | هست هر اسبی طویلهی او جدا |
۲۰۱۵ | N | منقبض گردند بعضی زین قصص | * | ز انکه هر مرغی جدا دارد قفص |
۲۰۱۶ | N | خود ملایک نیز ناهمتا بدند | * | زین سبب بر آسمان صف صف شدند |
۲۰۱۷ | N | کودکان گر چه به یک مکتب درند | * | در سبق هر یک ز یک بالاترند |
۲۰۱۸ | N | مشرقی و مغربی را حسهاست | * | منصب دیدار حس چشم راست |
۲۰۱۹ | N | صد هزاران گوشها گر صف زنند | * | جمله محتاجان چشم روشنند |
۲۰۲۰ | N | باز صف گوشها را منصبی | * | در سماع جان و اخبار و نبی |
۲۰۲۱ | N | صد هزاران چشم را آن راه نیست | * | هیچ چشمی از سماع آگاه نیست |
۲۰۲۲ | N | همچنین هر حس یک یک میشمر | * | هر یکی معزول از آن کار دگر |
۲۰۲۳ | N | پنج حس ظاهر و پنج اندرون | * | ده صفاند اندر قیام الصافون |
۲۰۲۴ | N | هر کسی کاو از صف دین سرکش است | * | میرود سوی صفی کان ناخوش است |
۲۰۲۵ | N | تو ز گفتار تَعالَوْا کم مکن | * | کیمیای بس شگرف است این سخن |
۲۰۲۶ | N | گر مسی گردد ز گفتارت نفیر | * | کیمیا را هیچ از وی وامگیر |
۲۰۲۷ | N | این زمان گر بست نفس ساحرش | * | گفت تو سودش کند در آخرش |
۲۰۲۸ | N | قُلْ تَعالَوْا قُلْ تَعالَوْا ای غلام | * | هین که ان اللَّه یدعو للسلام |
۲۰۲۹ | N | خواجه باز آ از منی و از سری | * | سروری جو کم طلب کن سروری |