vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4075

title of 4075
۱۹۶۹Nمشورت می‌کرد شخصی با کسی * کز تردد وا رهد وز محبسی
۱۹۷۰Nگفت ای خوشنام غیر من بجو * ماجرای مشورت با او بگو
۱۹۷۱Nمن عدویم مر ترا با من مپیچ * نبود از رای عدو پیروز هیچ
۱۹۷۲Nرو کسی جو که ترا او هست دوست * دوست بهر دوست لا شک خیر جوست
۱۹۷۳Nمن عدویم چاره نبود کز منی * کژ روم با تو نمایم دشمنی
۱۹۷۴Nحارسی از گرگ جستن شرط نیست * جستن از غیر محل ناجستنی است
۱۹۷۵Nمن ترا بی‌هیچ شکی دشمنم * من ترا کی ره نمایم ره زنم
۱۹۷۶Nهر که باشد همنشین دوستان * هست در گلخن میان بوستان
۱۹۷۷Nهر که با دشمن نشیند در زمن * هست او در بوستان در گولخن
۱۹۷۸Nدوست را مازار از ما و منت * تا نگردد دوست خصم و دشمنت
۱۹۷۹Nخیر کن با خلق بهر ایزدت * یا برای راحت جان خودت
۱۹۸۰Nتا هماره دوست بینی در نظر * در دلت ناید ز کین ناخوش صور
۱۹۸۱Nچون که کردی دشمنی پرهیز کن * مشورت با یار مهر انگیز کن
۱۹۸۲Nگفت می‌دانم ترا ای بو الحسن * که تویی دیرینه دشمن دار من
۱۹۸۳Nلیک مرد عاقلی و معنوی * عقل تو نگذاردت که کژ روی
۱۹۸۴Nطبع خواهد تا کشد از خصم کین * عقل بر نفس است بند آهنین
۱۹۸۵Nآید و منعش کند واداردش * عقل چون شحنه‌ست در نیک و بدش
۱۹۸۶Nعقل ایمانی چو شحنه‌ی عادل است * پاسبان و حاکم شهر دل است
۱۹۸۷Nهمچو گربه باشد او بیدار هوش * دزد در سوراخ ماند همچو موش
۱۹۸۸Nدر هر آن جا که بر آرد موش دست * نیست گربه یا که نقش گربه است
۱۹۸۹Nگربه‌ی چه شیر شیر افکن بود * عقل ایمانی که اندر تن بود
۱۹۹۰Nغره‌ی او حاکم درندگان * نعره‌ی او مانع چرندگان
۱۹۹۱Nشهر پر دزد است و پر جامه کنی * خواه شحنه باش گو و خواه نی