vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4073

title of 4073
۱۹۲۵Nهمچنان آمد که او فرموده بود * بو الحسن از مردمان آن را شنود
۱۹۲۶Nکه حسن باشد مرید و امتم * درس گیرد هر صباح از تربتم
۱۹۲۷Nگفت من هم نیز خوابش دیده‌ام * و ز روان شیخ این بشنیده‌ام
۱۹۲۸Nهر صباحی رو نهادی سوی گور * ایستادی تا ضحی اندر حضور
۱۹۲۹Nیا مثال شیخ پیشش آمدی * یا که بی‌گفتی شکالش حل شدی
۱۹۳۰Nتا یکی روزی بیامد با سعود * گورها را برف نو پوشیده بود
۱۹۳۱Nتوی بر تو برفها همچون علم * قبه قبه دید و شد جانش به غم
۱۹۳۲Nبانگش آمد از حظیره‌ی شیخ حی * ها انا ادعوک کی تسعی الی
۱۹۳۳Nهین بیا این سو بر آوازم شتاب * عالم ار برف است روی از من متاب
۱۹۳۴Nحال او ز آن روز شد خوب و بدید * آن عجایب را که اول می‌شنید