block:4058
۱۵۳۳ | N | همچو مجنوناند و چون ناقهاش یقین | * | میکشد آن پیش و این واپس به کین |
۱۵۳۴ | N | میل مجنون پیش آن لیلی روان | * | میل ناقه پس پی کره دوان |
۱۵۳۵ | N | یک دم ار مون ز خود غافل بدی | * | ناقه گردیدی و واپس آمدی |
۱۵۳۶ | N | عشق و سودا چون که پر بودش بدن | * | مینبودش چاره از بیخود شدن |
۱۵۳۷ | N | آن که او باشد مراقب عقل بود | * | عقل را سودای لیلی در ربود |
۱۵۳۸ | N | لیک ناقه بس مراقب بود و چست | * | چون بدیدی او مهار خویش سست |
۱۵۳۹ | N | فهم کردی زو که غافل گشت و دنگ | * | رو سپس کردی به کره بیدرنگ |
۱۵۴۰ | N | چون به خود باز آمدی دیدی ز جا | * | کاو سپس رفته ست بس فرسنگها |
۱۵۴۱ | N | در سه روزه ره بدین احوالها | * | ماند مجنون در تردد سالها |
۱۵۴۲ | N | گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم | * | ما دو ضد پس همره نالایقیم |
۱۵۴۳ | N | نیستت بر وفق من مهر و مهار | * | کرد باید از تو عزلت اختیار |
۱۵۴۴ | N | این دو همره همدگر را راه زن | * | گمره آن جان کاو فرو ناید ز تن |
۱۵۴۵ | N | جان ز هجر عرش اندر فاقهای | * | تن ز عشق خار بن چون ناقهای |
۱۵۴۶ | N | جان گشاید سوی بالا بالها | * | در زده تن در زمین چنگالها |
۱۵۴۷ | N | تا تو با من باشی ای مردهی وطن | * | پس ز لیلی دور ماند جان من |
۱۵۴۸ | N | روزگارم رفت زین گون حالها | * | همچو تیه و قوم موسی سالها |
۱۵۴۹ | N | خطوتینی بود این ره تا وصال | * | ماندهام در ره ز شستت شصت سال |
۱۵۵۰ | N | راه نزدیک و بماندم سخت دیر | * | سیر گشتم زین سواری سیر سیر |
۱۵۵۱ | N | سر نگون خود را ز اشتر در فکند | * | گفت سوزیدم ز غم تا چند چند |
۱۵۵۲ | N | تنگ شد بر وی بیابان فراخ | * | خویشتن افکند اندر سنگلاخ |
۱۵۵۳ | N | آن چنان افکند خود را سخت زیر | * | که مخلخل گشت جسم آن دلیر |
۱۵۵۴ | N | چون چنان افکند خود را سوی پست | * | از قضا آن لحظه پایش هم شکست |
۱۵۵۵ | N | پای را بر بست گفتا گو شوم | * | در خم چوگانش غلطان میروم |
۱۵۵۶ | N | زین کند نفرین حکیم خوش دهن | * | بر سواری کاو فرو ناید ز تن |
۱۵۵۷ | N | عشق مولی کی کم از لیلی بود | * | گوی گشتن بهر او اولی بود |
۱۵۵۸ | N | گوی شو میگرد بر پهلوی صدق | * | غلط غلطان در خم چوگان عشق |
۱۵۵۹ | N | کاین سفر زین پس بود جذب خدا | * | و آن سفر بر ناقه باشد سیر ما |
۱۵۶۰ | N | این چنین سیری است مستثنی ز جنس | * | کان فزود از اجتهاد جن و انس |
۱۵۶۱ | N | این چنین جذبی است نی هر جذب عام | * | که نهادش فضل احمد و السلام |