vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4038

title of 4038
۹۱۵Nقصه‌ی راز حلیمه گویمت * تا زداید داستان او غمت
۹۱۶Nمصطفی را چون ز شیر او باز کرد * بر کفش برداشت چون ریحان و ورد
۹۱۷Nمی‌گریزانیدش از هر نیک و بد * تا سپارد آن شهنشه را به جد
۹۱۸Nچون همی‌آورد امانت را ز بیم * شد به کعبه و آمد او اندر حطیم
۹۱۹Nاز هوا بشنید بانگی کای حطیم * تافت بر تو آفتابی بس عظیم
۹۲۰Nای حطیم امروز آید بر تو زود * صد هزاران نور از خورشید جود
۹۲۱Nای حطیم امروز آرد در تو رخت * محتشم شاهی که پیک اوست بخت
۹۲۲Nای حطیم امروز بی‌شک از نوی * منزل جانهای بالایی شوی
۹۲۳Nجان پاکان طلب طلب و جوق جوق * آیدت از هر نواحی مست شوق
۹۲۴Nگشت حیران آن حلیمه ز آن صدا * نه کسی در پیش نه سوی قفا
۹۲۵Nشش جهت خالی ز صورت وین ندا * شد پیاپی آن ندا را جان فدا
۹۲۶Nمصطفی را بر زمین بنهاد او * تا کند آن بانگ خوش را جستجو
۹۲۷Nچشم می‌انداخت آن دم سو به سو * که کجای است آن شه اسرار گو
۹۲۸Nکاین چنین بانگ بلند از چپ و راست * می‌رسد یا رب رساننده کجاست
۹۲۹Nچون ندید او خیره و نومید شد * جسم لرزان همچو شاخ بید شد
۹۳۰Nباز آمد سوی آن طفل رشید * مصطفی را بر مکان خود ندید
۹۳۱Nحیرت اندر حیرت آمد بر دلش * گشت بس تاریک از غم منزلش
۹۳۲Nسوی منزلها دوید و بانگ داشت * که که بر دردانه‌ام غارت گماشت
۹۳۳Nمکیان گفتند ما را علم نیست * ما ندانستیم کانجا کودکی است
۹۳۴Nریخت چندان اشک و کرد او بس فغان * که از او گریان شدند آن دیگران
۹۳۵Nسینه کوبان آن چنان بگریست خوش * کاختران گریان شدند از گریه‌اش