block:4013
۳۰۶ | N | گفت عاشق امتحان کردم مگیر | * | تا ببینم تو حریفی یا ستیر |
۳۰۷ | N | من همیدانستمت بیامتحان | * | لیک کی باشد خبر همچون عیان |
۳۰۸ | N | آفتابی نام تو مشهور و فاش | * | چه زیان است ار بکردم ابتلاش |
۳۰۹ | N | تو منی من خویشتن را امتحان | * | میکنم هر روز در سود و زیان |
۳۱۰ | N | انبیا را امتحان کرده عدات | * | تا شده ظاهر از ایشان معجزات |
۳۱۱ | N | امتحان چشم خود کردم به نور | * | ای که چشم بد ز چشمان تو دور |
۳۱۲ | N | این جهان همچون خراب است و تو گنج | * | گر تفحص کردم از گنجت مرنج |
۳۱۳ | N | ز آن چنین بیخردگی کردم گزاف | * | تا زنم با دشمنان هر بار لاف |
۳۱۴ | N | تا زبانم چون ترا نامی نهد | * | چشم از این دیده گواهیها دهد |
۳۱۵ | N | گر شدم در راه حرمت راه زن | * | آمدم ای مه به شمشیر و کفن |
۳۱۶ | N | جز به دست خود مبرم پا و سر | * | که از این دستم نه از دست دگر |
۳۱۷ | N | از جدایی باز میرانی سخن | * | هر چه خواهی کن و لیکن این مکن |
۳۱۸ | N | در سخن آباد این دم راه شد | * | گفت امکان نیست چون بیگاه شد |
۳۱۹ | N | پوستها گفتیم و مغز آمد دفین | * | گر بمانیم این نماند همچنین |