block:4010
۲۳۸ | N | شهوت دنیا مثال گلخن است | * | که از او حمام تقوی روشن است |
۲۳۹ | N | لیک قسم متقی زین تون صفاست | * | ز انکه در گرمابه است و در نقاست |
۲۴۰ | N | اغنیا مانندهی سرگین کشان | * | بهر آتش کردن گرمابه بان |
۲۴۱ | N | اندر ایشان حرص بنهاده خدا | * | تا بود گرمابه گرم و بانوا |
۲۴۲ | N | ترک این تون گوی و در گرمابه ران | * | ترک تون را عین آن گرمابه دان |
۲۴۳ | N | هر که در تون است او چون خادم است | * | مر و را که صابر است و حازم است |
۲۴۴ | N | هر که در حمام شد سیمای او | * | هست پیدا بر رخ زیبای او |
۲۴۵ | N | تونیان را نیز سیما آشکار | * | از لباس و از دخان و از غبار |
۲۴۶ | N | ور نبینی روش بویش را بگیر | * | بو عصا آمد برای هر ضریر |
۲۴۷ | N | ور نداری بو در آرش در سخن | * | از حدیث نو بدان راز کهن |
۲۴۸ | N | پس بگوید تو نیی صاحب ذهب | * | بیست سله چرک بردم تا به شب |
۲۴۹ | N | حرص تو چون آتش است اندر جهان | * | باز کرده هر زبانه صد دهان |
۲۵۰ | N | پیش عقل این زر چو سرگین ناخوش است | * | گر چه چون سرگین فروغ آتش است |
۲۵۱ | N | آفتابی که دم از آتش زند | * | چرک تر را لایق آتش کند |
۲۵۲ | N | آفتاب آن سنگ را هم کرد زر | * | تا به تون حرص افتد صد شرر |
۲۵۳ | N | آن که گوید مال گرد آوردهام | * | چیست یعنی چرک چندین بردهام |
۲۵۴ | N | این سخن گر چه که رسوایی فزاست | * | در میان تونیان زین فخرهاست |
۲۵۵ | N | که تو شش سله کشیدی تا به شب | * | من کشیدم بیست سله بیکرب |
۲۵۶ | N | آن که در تون زاد و پاکی را ندید | * | بوی مشک آرد بر او رنجی پدید |