vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4009

title of 4009
۲۱۵Nاز پی آن گفت حق خود را بصیر * که بود دید وی‌ات هر دم نذیر
۲۱۶Nاز پی آن گفت حق خود را سمیع * تا ببندی لب ز گفتار شنیع
۲۱۷Nاز پی آن گفت حق خود را علیم * تا نیندیشی فسادی تو ز بیم
۲۱۸Nنیست اینها بر خدا اسم علم * که سیه کافور دارد نام هم
۲۱۹Nاسم مشتق است و اوصاف قدیم * نه مثال علت اولی سقیم
۲۲۰Nور نه تسخر باشد و طنز و دها * کر را سامع ضریران را ضیا
۲۲۱Nیا علم باشد حیی نام وقیح * یا سیاه زشت را نام صبیح
۲۲۲Nطفلک نوزاده را حاجی لقب * یا لقب غازی نهی بهر نسب
۲۲۳Nگر بگویند این لقبها در مدیح * تا ندارد آن صفت نبود صحیح
۲۲۴Nتسخر و طنزی بود آن یا جنون * پاک حق عما یقول الظالمون
۲۲۵Nمن همی‌دانستمت پیش از وصال * که نکو رویی و لیکن بد خصال
۲۲۶Nمن همی‌دانستمت پیش از لقا * کز ستیزه راسخی اندر شقا
۲۲۷Nچون که چشمم سرخ باشد در عمش * دانمش ز آن درد گر کم بینمش
۲۲۸Nتو مرا چون بره دیدی بی‌شبان * تو گمان بردی ندارم پاسبان
۲۲۹Nعاشقان از درد ز آن نالیده‌اند * که نظر ناجایگه مالیده‌اند
۲۳۰Nبی‌شبان دانسته‌اند آن ظبی را * رایگان دانسته‌اند آن سبی را
۲۳۱Nتا ز غمزه تیر آمد بر جگر * که منم حارس گزافه کم نگر
۲۳۲Nکی کم از بره کم از بزغاله‌ام * که نباشد حارس از دنباله‌ام
۲۳۳Nحارسی دارم که ملکش می‌سزد * داند او بادی که آن بر من وزد
۲۳۴Nسرد بود آن باد یا گرم آن علیم * نیست غافل نیست غایب ای سقیم
۲۳۵Nنفس شهوانی ز حق کر است و کور * من به دل کوریت می‌دیدم ز دور
۲۳۶Nهشت سالت ز آن نپرسیدم به هیچ * که پرت دیدم ز جهل پیچ پیچ
۲۳۷Nخود چه پرسم آن که او باشد به تون * که تو چونی چون بود او سر نگون