vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4006

title of 4006
۱۵۸Nصوفیی آمد به سوی خانه روز * خانه یک در بود و زن با کفش دوز
۱۵۹Nجفت گشته با رهی خویش زن * اندر آن یک حجره از وسواس تن
۱۶۰Nچون بزد صوفی به جد در چاشت‌گاه * هر دو درماندند نه حیلت نه راه
۱۶۱Nهیچ معهودش نبد کاو آن زمان * سوی خانه باز گردد از دکان
۱۶۲Nقاصدا آن روز بی‌وقت آن مروع * از خیالی کرد تا خانه رجوع
۱۶۳Nاعتماد زن بر آن کاو هیچ بار * این زمان با خانه نامد او ز کار
۱۶۴Nآن قیاسش راست نامد از قضا * گر چه ستار است هم بدهد سزا
۱۶۵Nچون که بد کردی بترس ایمن مباش * ز انکه تخم است و برویاند خداش
۱۶۶Nچند گاهی او بپوشاند که تا * آیدت ز آن بد پشیمان و حیا
۱۶۷Nعهد عمر آن امیر مومنان * داد دزدی را به جلاد و عوان
۱۶۸Nبانگ زد آن دزد کای میر دیار * اولین بار است جرمم زینهار
۱۶۹Nگفت عمر حاش لله که خدا * بار اول قهر بارد در جزا
۱۷۰Nبارها پوشد پی اظهار فضل * باز گیرد از پی اظهار عدل
۱۷۱Nتا که این هر دو صفت ظاهر شود * آن مبشر گردد این منذر شود
۱۷۲Nبارها زن نیز این بد کرده بود * سهل بگذشت آن و سهلش می‌نمود
۱۷۳Nآن نمی‌دانست عقل پای سست * که سبو دایم ز جو ناید درست
۱۷۴Nآن چنانش تنگ آورد آن قضا * که منافق را کند مرگ فجا
۱۷۵Nنه طریق و نه رفیق و نه امان * دست کرده آن فرشته سوی جان
۱۷۶Nآن چنان کاین زن در آن حجره‌ی جفا * خشک شد او و حریفش ز ابتلا
۱۷۷Nگفت صوفی با دل خود کای دو گبر * از شما کینه کشم لیکن به صبر
۱۷۸Nلیک نادانسته آرم این نفس * تا که هر گوشی ننوشد این جرس
۱۷۹Nاز شما پنهان کشد کینه محق * اندک اندک همچو بیماری دق
۱۸۰Nمرد دق باشد چو یخ هر لحظه کم * لیک پندارد به هر دم بهترم
۱۸۱Nهمچو کفتاری که می‌گیرند و او * غره‌ی آن گفت کاین کفتار کو
۱۸۲Nهیچ پنهان خانه آن زن را نبود * سمج و دهلیز و ره بالا نبود
۱۸۳Nنه تنوری که در آن پنهان شود * نه جوالی که حجاب آن شود
۱۸۴Nهمچو عرصه‌ی پهن روز رستخیز * نه گو و نه پشته نه جای گریز
۱۸۵Nگفت یزدان وصف این جای حرج * بهر محشر لا تری فیها عوج